۱۳۹۰ بهمن ۱۵, شنبه

نگرشی بر گزیده ای از سخنان یعقوب لیث صفاری



1 ـ من اين بزرگی و توانائی را، از سر عيارى و شيرمردى به دست آورده ام، ونه از ميراث پدرم.
«نقل از سياستنامه خواجه نظام الملك»

2 ـ من مردى عيار پيشه ام، اگر نانى يابم بخورم و اگر نه،
خدمت عياران و جوانمردان كنم،
اگر هم كارى می كنم، از براى نام كنم و نه از براى نان!
«نقل از سمك عيار»

3 ـ ما به اعتقادی نيكو برخاسته ايم تا سيستان را آزاد کنیم،
اگر خداوند یاری كند، به ولايت سيستان بیا فزائيم آنچه که توانيم.
«نقل از تاريخ سيستان»

4 ـ من برای گسترش داد برخاسته ام و نجات مردم ستم دیده...
سبب بركندن ظالمان من خواهم بود اگر خدا بخواهد.
«نقل از تاريخ سيستان»

5 ـ حکومت عباسيان، بر اساس غدر و مكر بنا شده است.
بنگريد كه با ابوسلمه، ابومسلم، برامكه و فضل سهل،
(با آنهمه خدمت كه به ايشان كرده بودند) چه كردند؟
آیا کسی بر ايشان اعتماد تواند کرد ؟
«نقل از تاريخ سيستان»

6 ـ من رويگر بچه ام، با توان دولتم و زور بازویم كار خود به اين درجه رسانيده ام و داعيه چنان دارم كه،
تا خليفه را مقهور نگردانم از پاى ننشينم.
«نقل از احياء الملوك»

7 ـ از حرفه رويگرى قصد جاى بزرگان عجم كردم و بدين مرتبه رسيدم. "بخشی از پاسخ يعقوب به خلیفه، نقل از احياء الملوك"

هیچ نظری موجود نیست: