۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۵, جمعه

نکات بر گزیده ای در باره نقش و جایگاه زن ایرانی در تاریخ مازندران باستان به ویژه "رستمدار" (شهرستان نور کنونی) در ارتباط با مطلب: "انجام شنای مختلط در سواحل نور"در همین صفحه :

شهرستان نور یکی از شهرستانهای تاریخی استان مازندران ایران است.
در جدیدترین کشفیات باستان شناسی در این شهر آثاری از دوره ی اشکانیان پیدا شده است.
این شهرستان درمرکز استان واقع شده است و مرکز آن شهر نور است.
نور یکی از قدیمی‌ترین نواحی شهرنشین طبرستان یا تپورستان ( (مازندران کنونی ) بوده که به گواهی تاریخ ، رستمدار نام داشته است
(تپوری، تپوریها، تاپوران، تایپوردی، که ایرانیان مازندران کنونی را به نام آنها تاپورستان خوانده اند که تاپور به وسیله اعراب تحریف و به صورت تبرستان در آمده است)
تمیشه نام پایتخت بخش ساحلی حکومت رویان بوده که بنای کنونی شهر نور بر آن قرار دارد .
نام دیگر قدیمی آن که حتا ساکنان کنونی آن نیز گهگاه به جای نور به کار میبرند ، سولده است .
نام کنونی نور از رودخانه نور گرفته شده که از کوههای البرز سرچشمه می‌گیرد. شهرستان نور به عنوان پایتخت ساحلی ایران نام گذاری شده است.
در بررسیهای تاریخی اگر به دقت و به درستی بنگریم متوجه میشویم که زنان در شمال گاهی اوقات حرکتها و تلاشهایی کرده اند که هرچند به ظاهر کوچک بوده است، اما درواقع و سرانجام منجر به دگرگونیهای بس مهم ی شده است که اگر بخواهیم به تمام ابعاد و حرکتها اشاره کنیم حاصل آن کتابی خواهد شد.
در طول تاریخ، سرزمین گیلان و مازندران، شاهد حرکتهای بسیاری بوده که اغلب آن نیز دگرگونیهایی را به دنبال داشته است در این میان باید از نقش زنان یاد کرد که همیشه دارای اهمیت ویژه بوده است.
زنان در شمال ایران نه تنها یکی از اعضای مهم خانواده محسوب میشدند بلکه به علت نقش حساسی که در عرصه ی تولید و تقسیم کار داشته اند همیشه یک نوع وابستگی متقابل بین آنها و مردان وجود داشت حتا وابستگی و توافق عمیق، تنها در اقتصاد و کار نبوده است، بلکه در نبرد و مبارزه در همبستگی و رفاقت در اندیشیدن و هم فکر بودن در خلاقیت و ساختن و صلح و خوشی و کوتاه سخن باید گفت که زن در گیلان و مازندران در طول تاریخ جایگاه بس مهم داشته و دارد.

آنچه در رساله های قدیمی درباره شکل ظاهری زنان از گذشته های دور در مازندران آمده این است که، در دوران باستان در منطقه شمال ایران زنان "تپوری" لباس سفید میپوشیدند و موهایشان کوتاه بود و برعکس آنها مردهایشان موهایشان بلند بود.

«کنتت کورث»درباره زنان این دیار میگوید:
"لباس آنان تا زانو نمیرسد موهای سرشان راست ایستاده و فلاخنی بر سر دارند که هم زینت و هم اسلحه آنها است"!

صفت بارز این زنان در زمان های مختلف، سخت کاری و سخت کوشی آنان بوده است که دوشادوش مردان خود، کار میکردند و به جز آن آموزشهای ویژه جنگی هم میدیدند که درست در رابطه با این موضوع در طول تاریخ با موردهای بسیاری برخورد میکنیم.
بازتاب این سخت کوشی و باهوشی و رشادت زنان شمال حتا به شکل داستان و شعر به نقاط دیگر نیز رفته است .
از جمله براساس یک داستان، دختر زیبائی به نام "نگار" در تنکابن زندگی میکرده است،
بسیاری از جوانان منطقه از دور و نزدیک خواهان ازدواج با او بودند،
اما شرط ازدواج با نگار منوط به کشتی گرفتن با او بود زیرا او اعلام کرده بود که هرگاه کسی بتواند در کشتی پشت او را به خاک برساند، آنگاه خواهد توانست با او ازدواج کند.
گفته شده که زنان شمال ایران چنان شجاع بودند که برای آب و خاک خود از جان مایه میگذاشتند و در متن ها آمده است که در زمان "ونداد هرمز" (جد مازیار)، مردم از جور و ستم نایبان خلیفه به جان آمده بودند به همین واسطه نزد ونداد هرمز رفتند و پس از شکوه ها، او را به قیام دعوت کردند.
«ونداد هرمز» همراه با «اسپهبد شروین باوند» و «استندار شهریار پادوسپان» اتحاد کردند و از تمامی مردم تبرستان و رویان به پنهانی بیعت گرفتند و روزی را برای کشتن عربهای متجاوز معین کردند.
در روز موعود هر تبرستانی تا چشمشان به کسان خلیفه، در شهر و بازار و مسجد و حمام و خانقاه میافتاد بیدرنگ وی را به قتل میرساندند.
یکی از نکته های جالب این قیام این است زنانی که با اجبار با اعراب و افراد یا یاران خلیفه ازدواج کرده بودند ریش شوهرانشان را میگرفتند و با قدرت و زور آنها را از مخفیگاه خود بیرون میآوردند و در اختیار سپاهیان غیور مازندرانی میگذاشتند و یا دستهای آن مردان را بسته به اهالی ولایت میسپردند!
گویند که در آن روز تمام عربهای متجاوز اسیر شده کشته شدند.
بعد از این واقعه، خلیفه، "سالم فرغانی" معروف به شیطان فرغانی را همراه با سپاهیان بسیاری برای فتح و نابودی سرزمین مازندران به سوی "ونداد هرمز" روانه کرد که سالم فرغانی به وسیله ونداد امید پسر ونداد هرمز کشته میشود.
خلیفه سرداری دیگر به نام "فراشه" را همراه با ده هزار سوار روانه تبرستان میکند.
ونداد هرمز نقشه ای جنگی،باهمیاری مردان و زنان مازندرانی طرح میکند.
ونداد هرمز در این اندیشه بود اگر بخواهد به طور مستقیم با سپاهیان خلیفه مقابله کند به علت کمی نفرات شکست خواهد خورد در نتیجه نقشه ی خود را به اینطریق به سرانجام رسانید.
ابتدا لشکر خود را در جایی به نام«کولا» مستقر کرد و در نزدیکی آن دو دربند در بالا و پایین در دو جهت مسیر، راه ساخت و چهارصد شیپورزن و طبل نواز در آنجا قرار داد.
سپس با عده کمی از یارانش، خود را به سربازان خلیفه نشان داد و پس از آن به ظاهر متواری میشود.
سربازان خلیفه به تعقیب او میپردازند و به دنبال او داخل جنگل میشوند بدون اینکه متوجه حیله جنگی ونداد هرمز شوند.
غافل از اینکه ونداد هرمز چهار هزار زن و مرد آزموده در جنگ را پشت درختان به کمین نشانده، و در دست هریک از آنها داس و تبر قرار داده بود.
وقتی فراشه با سپاهیانش به محل موردنظر یا کمینگاه میرسند ونداد هرمز براثر قرار قبلی طبل حمله را مینوازد، و ناگاه افراد از پیش تعیین شده در سکوت جنگل شروع به نواختن طبل و شیپور کردند و عده ای نیز درختهای از پیش بریده شده را بر سر سربازان دشمن میاندازند صدای طبل و شیپور و افتادن درختان چنان فضایی از رعب و وحشت برای سربازان فراشه به وجود میآورد که عنان کار از دست همه خارج میشود.
به قول "ابن اسفندیار" آنها گمان کردند که صاعقه ی قیامت است.
در آن جنگ فراشه دستگیر شد و به دستور ونداد هرمز سرش را از تن جدا کردند.
از مواردی که نمیتوان به آسانی از آن گذشت جایگاه زنان در این جنگ میباشد که نقشی بس مهم را ایفا کردند،
زیرا در این نوع شیوهی جنگی که به کمین نشینی موسوم بود جنگاور، باید شجاع،دلیر، جدی و بر خود چنان مسلط میشد که اگر ناگه او را سرفه یا عطسه میگرفت به هر طریقی باید آن را کنترل میکرد.
در نتیجه افراد عادی یا کسانی که در تمام زمینههای جنگی آمادگی نداشتند برای کمین انتخاب نمیکردند.
اکنون با این وصف ها میتوان گفت که زنان مازندرانی تمرین ویژه و توانفرسایی را انجام میدادند تا با آمادگی کامل و بدون اشتباه با دشمن غدار رو به رو شوند و هدف از پیش تعیین شده را همگام با مردان به انجام رسانند،
زیرا یک اشتباه باعث نابودی و از بین رفتن تمام افراد میشد.
از تعصب و غیرت و شجاعت زنان مازندران (همان زنانی که امروزه برای شنا کردن آزادانه در دریا مشکل دارند) موارد زیادی یاد شده است که ذکر همه آنها در اینجا امکان پذیر نیست.

بر گرفته از منابع مختلف

هیچ نظری موجود نیست: