ظاهرن به نظر می رسد که باید سوال اولیه را، جور دیگر یا جورهای دیگری مطرح کنیم تا بتوانیم به جواب های درست تری برسیم.
این شما و این، پرونده ویژه موفقیت برای بررسی بیشتر و دقیق تر امر ازدواج:
پرسیدن این سوال، بدیهی به نظر می رسد. یعنی انگار که بپرسیم اکسیژن برای بدن، خوب است یا نه. از آنجایی که بشر، اجتماعی آفریده شده و نیاز به حس مالکیت و ایجاد خانواده و آرامش هم دارد، پس می توان ازدواج را توجیه کرد. از آنجایی هم که نهاد خانواده، مانند نهادهای آموزش و پرورش و نظام سیاسی و...، جزو نهادهای ابتدایی و بدیهی هر اجتماعی است، باز این اتفاق را می توان توجیه کرد.
اگر ازدواج خوب است، پس چرا این همه طلاق و نارضایتی؟ ظاهرا به نظر می رسد که باید سوال اولیه را، جور دیگر یا جورهای دیگری مطرح کنیم تا بتوانیم به جواب های درست تری برسیم.
امروز امر ازدواج در کشور ما، دچار دگردیسی ها و تغییراتی شده است. هدف ابتدایی از ازدواج، تحت الشعاع اهداف فرعی و حاشیه ای آن قرار گرفته و کم رنگ تر شده است. زمان و انرژی ای هم که جوانان و خانواده هایشان برای ازدواج می گذارند، ظاهرن نسبتی با اهمیت این اتفاق مهم نداشته و ندارد.
پس وقتی که ما می پرسیم ازدواج، خوب است یا نه، درواقع به ازدواج های امروزی و عواملی که باعث ایجاد چنین سوال و تردیدی در جوانان شده توجه داریم؛ نه به ذات و ماهیت چنین اتفاقی.
بیش از این درنگ جایز نیست. این شما و این، پرونده ویژه موفقیت برای بررسی بیشتر و دقیق تر امر ازدواج.
چرا ازدواج!؟
یک ضرب المثل چینی می گوید: «اگر از دوران مجردی ات لذت نمی بری ازدواج کن تا از فکر کردن به دوران مجردی لذت ببری!» (ظاهرا چینی ها بازار ازدواج را هم بی بهره نگذاشته اند!)
این روزها در مورد ازدواج حرف های چندان خوبی نمی شنویم. متاسفانه برای بسیاری از ما در مورد لذت های زندگی مجردی و مشکلات ازدواج به شدت اغراق شده است. اما آیا این تمام قضیه است؟
می گویند اگر ازدواج نکنی و همسر و فرزند نداشته باشید مسوولیت هم نداری و زندگی برایت راحت تر است.
قضیه ازدواج مثل این ضرب المثل است که می گوید: «هرکه بامش بیش برفش بیشتر». اگر اصلا خانه نداشته باشید دیگر بام هم ندارید که لازم باشد پارو کنید.
اما در عوض برف مستقیم روی سر خودتان می بارد!
اگر ازدواج نکنید مسوولیت هم ندارید، اما از مزایای آن هم بی بهره خواهید ماند.
درمورد مشکلات و محدودیت هایی که ممکن است ازدواج برای فرد ایجاد کند زیاد شنیده اید. در این جا می خواهیم درمورد مزیت های ازدواج برایتان بگوییم.
البته جای تاکید دراد که مزایای ازدواج مربوط به ازدواج سالم است. این که چطور درست ازدواج کنیم مقاله ای دیگر می طلبد.
فقط این نکته را به خاطر داشته باشید که ازدوج سالم بهتر از ازدواج نکردن است و ازدواج نکردن بهتر از ازدواج ناسالم.
اگر باز هم بخواهیم به ضرب المثل فوق اشاره کنیم، ازدواج ناسالم مثل داشتن یک خانه سست و بی بنیاد است: اگر برف روی سر آدم ببارد بهتر است تا اینکه سقف خانه روی سرتان خراب شود!
اما اصلن چرا باید ازدواج کنیم؟
شاید تا به حال به این موضوع فکر نکمرده باشید. اگر تا به حال هزهار دلیل برای ازدواج نکردن شنیده باشید، ما می خواهیم هزار و یک دلیل برای ازدواج کردن برایتان بیاوریم!
ازدواج طبیعت خلقت است
یک لحظه تصور کنید که هیچ ازدواجی در طبیعت وجود نداشته باشد... البته اتفاق خاصی نمی افتد؛ فقط خیلی زود همه ما به دایناسورها می پیوندیم!
ازدواج از همان روز نخست آفرینش جهان هستی جزء قوانین آفرینش بود. آدم و حوا اگر باهم ازدواج نمی کردند الان انسانی روی زمین وجود نداشت. نه فقط انسان، بلکه قانون زوجیت برای همه موجودات جهان از گیاهان و جانوران گرفته تا مولکول ها و اتم ها وجود دارد و انسان هم برای این که به کامیابی حقیقی برسد باید خودر ا با قوانین هستی هماهنگ کند.
ازدواج خوشبختمان می کند:
حتما پایان داستان های شیرین دوران کودکی یادتان هست: «آن دو با هم ازدواج کردند و تا پایان عمر به خوبی و خوشی زندگی کردند!» شاید تا به حال فکر می کردید که این افسانه ای بیش نیست، اما امروزه دانشمندان ثابت کرده اند که ازدواج واقعا روی خوشبختی ما تاثیر زیادی دارد.
در یک مطالعه اخیر که در 17 کشور پیشرفته دنیا انجام شد مشخص شد که «افراد متاهل بسیار خوشبخت تر از مجردها هستند». جالب این که همه این ملت ها – مثل خودمان – خوشبختی و ازدواج را به شدت به هم مربوط می دانستند مارتین سلیگمن، روان شناس برجسته دانشگاه پنسیلوانیا و پایه گذار روان شناسی مثبت می گوید: «ازدواج بیشتر از هر پیوند دیگری بین انسان ها، در خوشبختی آنها نقش دارد.» او معتقد است که ازدواج است که به زندگی افرد معنا می دهد و می گوید خوشبخت ترین افراد دنیا از میان افرادی هستند که ازدواج کرده اند.
طبق شواهد موجود و نظر کارشناسان، دو عاملی که بیشترین نقش را در خوشبختی تمام انسان های کره زمین ایفا می کنند عبارتند از: 1 – ایمان به خدا و 2 – از ازدواج.
ازدواج به ما آرامش می دهد:
وقتی ازدواج می کنیم راطه مان را با کسی که به او عشق می ورزیم دایمی و همیشگی می کنیم و همین می تواند ما را از استرس ها و تنش های یک رابطه عاشقانه نجات دهد. با ازدواج رابطه ما از آن چه که هست استوارتر می شود و دیگر این نگرانی را نداریم که ممکن است او را از دست بدهیم.
یک علت این آرامش عشق است. نیروی عشق آرامشی بی نظیر به ما می دهد که در کمتر جایی می توانیم آن را پیدا کنیم. این نکته را خداوند هم در قرآن مجید نقل به مضمون فرموده است: «برای شما همسرانی از جنس خودتان آفریدیم تا به واسطه آنها به آرامش برسید و بین شما محبت و دوستی برقرار کردیم.»
دکتر افرزو آرامشگری را مزیت اصلی ازدواج می داند.
ازدواج برای سلامتی مان خوب است:
همه می دانیم که برای حفظ سلامتی مان باید ورزش منظم و مصرف میوه ها و سبزیجات تازه را در برنامه روزانه مان داشته باشیم. اما من یک عامل دیگر را هم به آن اضافه می کنم: ازدواج! یک همسر خوب می تواند نقش موثری در سلامتی شما داشته باشد.
دانشمندان قدیم و جدید بارها و بارها ثابت کرده اند که ازدواج نقش مثبتی در سلامتی افراد دارد. در یک بررسی نشان داده شد که رابطه خوب با همسر سیستم دفاعی بدن را به میزان قابل توجهی تقویت می کند و این که حتی زخم های افرادی که رابطه خوبی با همسرشان دارند زودتر خوب می شود! شاید یکی از علت هایش این باشد که وقتی ازدواج می کنید کسی هست که مراقب شما باشد و در دوران بیماری و ضعف از شما پرستاری کند و این که کسی هست که مدام به شما می گوید: «مواظب خودت باش!»
نقش ازدواج در سلامتی روان هم به همین میزان ثابت شده است. نتایج یکی از این مطالعات بسیار جالب توجه بود: افراد متاهل کمتری درصد افراد بستری شده در بیمارستان های روانی را تشکیل می دهند (بیشترین تعداد، مربوط به کسانی بود که در رابطه شکست خورده و از همسر خود جدا شده بودند). ازدواج می تواند شما را از گرفتاری به بسیاری از ناراحتی های روانی ازجمله افسردگی نجات دهد، البته اگر در پی یک ازدواج غلط راهی تیمارستان نشده باشید!
ازدواج وضعمان را خوب می کند:
متوسط درآمد سالانه متاهل ها بیشتر از مجردهاست. بعضی از تحقیقات نشان می دهد که مردان متاهل حتی تا سه برابر بیشتر از همتایان مجردشان درآمد دارند. یکی از مطالعات جالب توجه که در سال 2004 در نشریه دیدگاه های روان شناسی به چاپ رسید حاکی از این بود که احتمال صاحب خانه بودن متاهل ها 7 برابر بیشتر از مجردهاست و متاهل ها 80 درصد بیشتر از مجردها دارای ثروت و سرمایه و پس انداز هستند.
ازدواج کردن یعنی شریک شدن زندگی با شخصی دیگر و این شراکت نه فقط از نظر روانی و عاطفی بلکه از نظر اقتصادی هم اتفاق می افتد؛ وقتی زندگیمان را با کسی شریک می شویم یعنی هزینه هایمان، تلاش هایمان و سرمایه هایمان را هم با اهم شریک می شویم.
اما مهم تر از مقرون به صرفه بودن، قولی است که خداوند در این باره به ما داده است: «مردان و زنان مجرد خود را همسر دهید، ... اگر فقیر و تنگدست باشند خداوند آنها را از فضل خود بی نیاز می کند. خداوند گشایشگر و آگاه است.» (32، نور)
البته هیچ کدام از این ها به این معنا نیست که می شود با دست خالی ازدواج کرد و چشم به درگاه آسمان دوخت. همیشه گفته اند از تو حرکت از خدا برکت.
عشق واقعی را در ازدواج تجربه می کنیم:
«دوستت دارم» حتی خواندنش هم شیرین است. این طور نیست؟ در یک مطالعه که در سال 2000 توسط کونتز در ایالات متحده منتشر شد بیان شد که مهم ترین چیزی که مردم از ازدواج انتظار دارند عشق ورزیدن و مورد عشق واقع شدن است.
در مطالعه ای دیگر وقتی از افراد مجرد خواستند که بگویند با ازدواج نکردن چه چیزی را از دست خواهند داد، 45 درصد مردان و سه چهارم زنان اعلام کردند «عشق و دوستی». زندگی بدون عشق برای اکثر ما معنایی ندارد.
ازدواج به زندگی ما معنای بیشتری می دهد:
مارک تواین می گوید: «ازدواج دو خط شکسته را یکی می کند، به دو زندگی بی هدف، کار می بخشد و نیروی هرکدام را برای انجام آن کار دوبرابر می کند. به دو سرشت جست و جوگر دلیلی برای زندگی کردن می دهد و چیزی که به خاطر آن زندگی کنند.»
ازدواج باعث می شود هدفمندتر زندگی کنیم. اگر پیش از ازدواج هنوز بچه مامان و بالا بودیم، حالا دیگر همسر کسی هستیم و به زودی هم ممکن است پدر یا مادر کسی شویم و این یعنی زندگی ما بیشتر از آن ارزش دارد که بخواهیم سرسری آن را بگذرانیم. بعد از ازدواج دیگر مال خودمان نیستیم بلکه مال همسر و فرزندانمان هم هستیم. به خاطر همین باید بیشتر به فکر زندگیمان باشیم. مسوولیتی که ازدواج برای فرد همراه دارد باعث می شود زودتر خودش را جمع و جور کند و آینده نگری بیشتری داشته باشد.
پیمودن مسیر زندگی با ازدواج لذت بخش تر می شود:
اگر بخواهید سینما یا پارک بروید با دوست مورد علاقه تان بیشتر به شما خوش می گذرد یا تنهایی؟ اگر بخواهید مسافتی طولانی را برای انجام کاری بپیمایید چطور؟ یا وقتی می خواهید به مسافرت تفریحی بروید؟
اگر انسان سالمی باشید قطعا در هر سه مورد همراهی دوست تان را به تنهایی ترجیح می دهید. در مورد زندگی هم همین طور است. وقتی با کسی که به او علاقه دراید باشید سفر زندگی برایتان لذت بخش تر می شود. در سختی ها به هم کمک می کنید و در خوشی ها هم شادیتان را با هم شریک می شوید.
ازدواج از تنهایی نجاتمان می دهد:
شما از یک خانواده پرجمعیت هستید. اقوام و فامیل زیادی دارید که همه دور و بر شما هستند و دوستان و آشنایان زیادی هم دارید و با دوستانتان رابطه بسیار صمیمانه ای دارید. بنابراین به نظر نمی رسد که هیچ وقت تنها بمانید. 20 سال بعد چطور؟ آیا همه افراد خانواده تان مانند الان در کنار شما هستند؟ حتی اگر این طور نشود، بازهم نمی توان رابطه با همسر را با روابطی که با دوستان و اقوام دارید مقایسه کرد. وقتی ازدواج می کنیم کسی را داریم که تمام مدت شبانه روز و در تمامی شرایط خوب و بد در کنار ماست و نمی گذارد احساس تنهایی کنیم.
ویلیام گود می گوید: «درست است که دوستان ما می توانند از ما حمایت عاطفی بکنند، بانک می تواند به ما پول قرض بدهد و تعمیرکار می تواند لوله های خانه مان را تعمیر کند؛ اما فقط خانواده است که همیشه با ماست و حمایت عاطفی، دلبستگی و مساعدت آن دایمی و مادام العمر است.»
ازدواج برایمان اعتبار می آفریند:
قبول کنیم یا نه، متاهل ها در جامعه اعتبار بیشتری دارند. در محل کار آنها را بیشتر تحویل می گیریند و در میان دوستان و آشنایان نیز افراد متاهل بیشتر از مجردها مورد اطمینان و احترام اطرافیان هستند. علاوه بر این، متاهل ها از مزایای بیشتری هم برخوردارند.
وام ها و پاداش ها و اضافه حقوق ها و خیلی چیزهای دیگر فقط برای متاهل هاست. حتی مجردها در بعضی از شغل ها هم نمی توانند مشغول شوند (این جمله حتما برایتان آشناست: به یک راننده متاهل و متعهد نیازمندیم!). در اماکن تفریحی و توریستی معمولا جاهای خوب و امکانات خوب برای خانواده هاست.
نه فقط در جامعه ما بلکه تقریبا در همه کشورها همین طور است. شاید برایتان جالب باشد که بدانید در آمریکا افراد متاهل بیشتر از همکاران مجرد خود حقوق می گیرند و هرچه هم از ازدواجشان سال های بیشتری می گذرد اضافه حقوقشان بیشتر می شود.
متاسفانه اعتراض مجردها هنگام خواندن این مطلب تغییری در این فرهنگ ایجاد نمی کند!
با ازدواج جامعه بهتری خواهیم داشت:
شاید این حرف که خانواده رکن اصلی جامعه است، برایتان خیلی تکراری و کلیشه ای باشد. ولی به هر حال، از دیدگاه اجتماعی هدف اصلی ازدواج این است که کانون مطمئن برای پرورش فرزندان و اجتماعی کردن آنها شکل بگیرد؛ کاری که خود اجتماع نمی تواند از پس آن بربیاید. آدام اسمیت می گوید: «نخستین نشانه تمدن بشر، ازدواج و تشکیل خانواده است.»
در جوامع غربی هم بعد از این که همه آزادی ها و... را تجربه کردند باز به همان نقطه اول برگشتند که برای داشتن جامعه سالم ازدواج و تشکیل خانواده نقش حیاتی دارد. این نتیجه گیری از آنجا حاصل شد که معلوم شد هیچ رکنی در جامعه متمدن، نه آموزش و پرورش، نه دانشگاه و ... هیچ کدام نتوانست مثل خانواده در درونی کردن ارزش ها و ارائه آموزش ها و همچنین برآورده کردن نیازهای روانی و عاطفی کودکان موثر باشد.
در ازدواج نیازهای ما برآورده می شود
این که ازدواج سکوی امنی برای برآورده کردن نیازهای غریزی ما است. دیگر جای تاکید ندارد. اما این که برآورده ساختن نیازهای غریزی چقدر می تواند در رفاه حال ما تاثیرگذار باشد کمتر مورد بحث قرار گرفته است. برخی نظریه پردازان معتقدند همه اختلالات شخصیتی به غریزه جنسی برمی گردد. تحقیقات و آمار نشان داده است که ارضای نیازها و داشتن رابطه جنسی در جوامع مختلف همواره در قالب ازدواج بهترین شکل را داشته است.
ازدواج باعث می شود خودمان را بهتر بشناسیم:
شنیده اید که می گویند مومن آینه مومن است؟ این را درمورد همسر هم می توانیم بگوییم: همسر، آینه همسر است. افراد متاهل در سایه یک رابطه نزدیک و صمیمانه و همچنین در شرایط جدید و مسوولیت های تازه می توانند خودشان رابهتر بشناسند و به نقاط قوت و ضعف خودشان پی ببرند.
البته فقط نقاط ضعف نیست که طی ازدواج برای ما آشکار می شود بلکه بسیار از توانمندی های و قدرت هایی که در وجود ما نهفته بوده و تا به حال شرایطی برای بروز پیدا نکرده بود نیز برایمان روشن می شود. شاید تا پیش از ازدواج با غرور فکر می کردید که از پس خیلی چیزها برمی آیید یا خیلی از کارها را به خوبی بلدید، اما بعد از ازدواج وقتی در موقعیتش قرار گرفتید پی ببرید که به این سادگی ها هم نیست یا برعکس، شاید اصلا فکر نمی کردید که بتوانید از پس بسیاری از کارهایی بربیایید که ازدواج شما را در موقعیت انجام قرار داد.
ازدواج باعث رشد ما می شود:
بعد از ازدواج مسوولیت های ما بیشتر می شود، انتظارات خودمان از خودمان و دیگران از ما بیشتر می شود و تلاش بیشتری می کنیم. همین باعث می شود رشد کنیم و استعدادهایمان در خیلی از زمینه ها شکوفا شود.
با ازدواج از همه مستقل می شویم و نقش های جدید همسر بودن، عروس یا داماد بودن، پدرشدن یا مادرشدن و... باعث می شود ما در موقعیت های گوناگون و بی شماری قرار بگیریم و تجربه های زیادی به دست بیاوریم. نقش هایی که بدون ازدواج هرگز تجربه نخواهیم کرد. تجربه پدر یا مادرشدن یکی از تجربه های عمیق زندگی است که ازدواج آن را به ما هدیه می کند و از طریق آن وارد دنیایی جدید و پر از تازگی می شویم. به این صورت به تدریج شخصیت ما وسیع تر و کامل تر می شود.
ازدواج از ما محافظت می کند:
شاید در فیلم ها دیده باشید که گاهی زنان در یک ازدواج ناسالم می مانند تا «فقط سایه کسی بالای سرشانب اشد». به نظر ناعادلانه می آید اما واقعا ازدواج می تواند برای ما چنین نقشی داشته باشد.
ازدواج به ما حمایت می دهد. این حمایت می تواند عاطفی باشد، یا اقتصادی، اجتماعی، جسمانی، معنوی، مذهبی و خیلی موارد دیگر.
ازدواج حالمان را خوب می کند:
ازدواج علاوه بر اینها مزایای دیگری هم دارد که در این جا ذکر نشد. اگر بخواهیم همه اینها را در یک کلام جمع کنیم می شود این که در کل «ازدواج حالمان را خوب می کند.»
پس با این حساب، اگر هنوز ازدواج نکرده اید، همین حالا آستین ها را بالا بزنید!
اقتباس از : باز نشر Bartarinha.ir
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر