در باب وجه تسمیه تهران عقاید و نظرهای مختلفی اظهار شده است.
از جمله وجه تسمیهای که یاقوت در معجم البلدان آورده و قزوینی در آثار البلاد تکرار کرده است به این قرار است که : مردم این ناحیه در هجوم خصم به زیر زمین پناه میبردهاند و ایشان را تَهران گفتهاند، مشتق از تَه به معنی زیر و ران به معنی راننده از فعل راندن، یعنی کسانی که به تَه میرانند ! و پس از آن این اسم ،که بدواً بر اهالی اطلاق میشده است ، بر این ناحیه قرار گرفته است.
میتوان گفت که این وجه تسمیه به ذوق نمینشیند و مخصوصاً اگر در اسامی قُرای اطراف ری فحص کنیم میبینیم که لفظ ران در دنباله اسامی بعضی از قراء و محال دیگر مثل جماران، نیاوران، شمیران، قصران و تهران دیده میشود و از این قرار میبایست همه از فعل راندن مشتق شده باشد و حتی در نقاط دورتر از اطراف ری.
نکته دیگر آن است که (طهرانی) است از توابع اصفهان؛ چنان که اشاره شد و اگر وجه تسمیه آن مانند وجه تسمیه تهران باشد بسیار شگفت و دور است که مردم دو ناحیه، که لااقل پنجاه فرسنگ دور از یکدیگرند، عادت مشترکی داشته باشند و اگر وجه تسمیه این دو ناحیت یکسان نباشد طهران اصفهان را به چه تسمیه کردهاند؟
وانگهی در لفظ ران که دنباله اسامی ایران امروز و ایران زمان ساسانیان و ایران و آذربایجان و مکران و هاماوران و آران، از توابع کاشان، استاد بران و اشکوران، هر دو از دهات اصفهان، ترخوران، از محال تفرش، نوبران، در اطراف همدان، طابران، خاوران، مازندران و نزدیک به بیست کلمه دیگر، از اسامی جغرافیایی قدیم و جدید ایران است، چه میتوان گفت؟
آیا این اسامی همه از فعل راندن مشتق شدهاند؟ اندک دقتی در اسامی جغرافیایی ایران مسلم میدارد که ان در آخر اسامی بسیار است و ظاهراً چنان مینماید که این دو حرف زائد است و بر آخر اسامی دیگر میافزایند که معنای ظرف مکان از آن بر آید، چنانکه آن را در پی کلمات دیگر برای اراده ظرف زمان میافزایند، چون بامدادان، صبحگاهان و غیره. چنان که ستان در آخر اسامی نواحی و ممالک بر آید و معنی محل از آن اراده میشود؛ چون هندوستان و کوهستان. در این صورت را جز و این دو حرف زاید نیست و بالعکس جزوکلمه است؛ یعنی طهران از طهر و تیران از تیر مشتق شده است و مازندران از مازندر چنانکه کاشان از کاش و خاوران از خاور مشتق است. در کلمه خاوران و قصران مخصوصاً به خوبی میتوان پی به این نکته برد.
زیرا که خاور و قصر معنی مسلم دارد و اگر حرف زاید را ران بدانیم خاو و قص را معنی نخواهد بود و قص علیهذا.
پس دور مینماید که ران در کلمهی تهران از فعل راندن آمده باشد و وجه تسمیهای که ثبت کردهاند پذیرفتنی نیست و دور از قبول ذهن سلیم است.
وجه تسمیه دیگری هست که اغلب متخصصین زبان آن را به زبان آوردهاند و آن این است که در تهران تَه همان معنی زیر میدهد و ران که به معنی قسمت بالای پا باشد در اینجا به معنی دامنه و دامن کوه آمده است.
پس تهران یعنی در تَه دامنهکوه.» در خصوص وجه تسمیه تهران نظر دیگری وجود دارد که در بعضی آثار محققّان و متقدمین آمده است و با نظر دوم سعید نفیسی نیز نزدیک و شبیه است و آن این که: کلمهی تهران از دو قسمت تَه به فتح ت که به معنی انتها و آخر و ران که به معنی دامنه است ترکیب گردیده که جمعاً معنای آخر دامنه میباشد.
چون قریه تهران در دامنهی کوه البرز قرار گرفته به آن « تهرابآن» یا همان آخر دامنهی کوه میگفتند. در مقابل قریه شمران است که حرف شم معنی بالا میدهد و ران هم که دامنه میباشد.
پس معنای آن بالای دامنه میشود و به این علت آن را شمیران میگفتند که بر فراز دامنهی کوه البرز و بالا دست تهران قرار داشت. فرهنگ نظام، تهران را واژهای فارسی دانسته و وجه نامگذاری آن را چنین ذکر کرده است: «تیران منسوب به تیر است که نام فارسی عطارد است؛ شاید دِه مذکور به نام ستارهی تیر که در ایران قدیم مقدس بوده بنا شده یا منسوب به شخص تیرداد نام بوده» و دلیل این نظریه را الف و نون آخر کلمه تیران آورده است.
زیرا در ایران قدیم مرسوم بوده است که شهرها و دهات را به وسیله الحاق الف و نون نسبت به نام سازنده آن نامگذاری میکردند. احتمال دیگری که این فرهنگ داده است این است که چون در اوستا تئیره نام قلهای است از البرز شهر مذکور تیران را منسوب به آن قله دانسته. در هر صورت طهران و تهران را غلط مشهور و نام صحیح تاریخی آن را تیران میداند.
به نظر میرسد در مورد وجه نامگذاری تهران این نظر منطقیتر از دیگران باشد که: تهران شهری است که از هزار سال بازمانده و اکنون تخت گاه کشور است. نام آن از دو بخش پدید آمده تَه و ران _ تَه یا کَه اگر چه در فارسی کنونی معنایی ندارد ولی در زبانهای بسیار کهن به معنای گرم بوده است. تمام دیههایی که در زبان فارسی دارای بخش تَه یا کَه هستند، مانند کهران(۱) ، تهران، کهرم یا جهرم(۲) ، دارای هوای گرم بودهاند و ران نیز به معنای جا و مکان میباشد. از سوی دیگر شمی، سمی و زمی در زبان کهن به معنای سرد است و جاهایی که نامشان از بخش شمی یا سمی پدید آمده جاهای سردسیر است، مانند شمیرم و سمیرم (۳) و سمیران و شمیران، پس تهران یا کهران جای گرم (گرمسیر) و شمیران یا سمیران به معنای جای سرد (سردسیر) است. این نکته در خور توجه است که شمی یا سمی با کلمه زمی شباهتی دارد که در بعضی زبانها به معنای سرما و زمستان است. در زبان اوستایی زیما به معنی زمستان است که قسمت زم در زمستان و زمهریر (۴) هنوز باقی مانده. _____________________________________
1- کهران نام دهی است از توابع شهرستان هر واقع در شمال بخش هوراند. ۲- جهرم از شهرستانهای استان فارس است. ۳- سمیرم از شهرهای استان اصفهان است. ۴- شدت سرما، سرمای سخت، جای بسیار سرد.
منبع: مجله آینده، جلد ۲، صفحه ۲۸۴
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر