۱۳۹۱ تیر ۱۰, شنبه

شعری از ناصرالدین شاه قاجار ! (گناه عاشق) :

حور نخواهم من و قصور نخواهم
شیفته‌ی چشم و زلف و خال سیاهم

خط غلامی ز آفتاب گرفتم
تا ز دل و جان غلام همچو تو ماهم

با همه جوری که می‌کشم ز نکویان
چرخ حسد می‌برد به عزت و جاهم

ای که ندادی دوای درد من آخر
بهر چه خون ریختی به حال تباهم

گر چه تو خونم بریختی و برفتی
غیر محبت نبود هیچ گناهم

بندگی حضرت تو مایه‌ی شاهی است
تا شده‌ام بنده‌ی تو بر همه شاهم

به جز تو کس نشناسم
به جز تو کس نپرستم

کجا که با تو نبودم
کجا که بی تو نشستم

برگرفته از:
دیوان اشعار ناصرالدین شاه قاجار تصحیح و تالیف : محمد باقر اعتضادی

هیچ نظری موجود نیست: