روزی دو نفر در جنگلی قدم می زدند،
ناگهان شیر درنده و گرسنه ای در مقابل آنها ظاهر شد!
یکی از آنها به سرعت کفش ورزشی اش را از درون کوله پشتی اش بیرون آورد و مشغول پوشیدن آنها شد.
مرد دیگربه او گفت :
ابله، بیهوده جوش نزن و با پوشیدن این کفش ها، خودت را برای فرار مجهز نکن،
چون هر نوع کفش ورزشی هم که بپوشی، باز هیچ انسانی قادر نیست از یک شیر درنده و گرسنه سریعتر بدود !
مرد اول پاسخ داد :
ابله تو هستی، چون قرار نیست که من سریعتر از این شیر بدوم،
فقط کافیست که از تو سریعتر بدوم !
ناگهان شیر درنده و گرسنه ای در مقابل آنها ظاهر شد!
یکی از آنها به سرعت کفش ورزشی اش را از درون کوله پشتی اش بیرون آورد و مشغول پوشیدن آنها شد.
مرد دیگربه او گفت :
ابله، بیهوده جوش نزن و با پوشیدن این کفش ها، خودت را برای فرار مجهز نکن،
چون هر نوع کفش ورزشی هم که بپوشی، باز هیچ انسانی قادر نیست از یک شیر درنده و گرسنه سریعتر بدود !
مرد اول پاسخ داد :
ابله تو هستی، چون قرار نیست که من سریعتر از این شیر بدوم،
فقط کافیست که از تو سریعتر بدوم !
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر