۱۳۹۰ مهر ۸, جمعه

هشت موضوع شگفت انگیز از زندگی خصوصی آلبرت انیشتن، که احتمالن نمی دانستید


اکثر ما در مورد نابغه مشهور یعنی "آلبرت انیشتن" چیزهائی شنیده و میدانیم،

اما واقعیت امر آن است که چیز های کمی در مورد زندگی خصوصی اش می دانیم.
در اینجا، به هشت موضوع شگفت انگیز در زندگی او می پردازیم :

1) او با سر بزرگ متولد شد:
وقتی انیشتن به دنیا آمد او خیلی چاق بود و سرش خیلی بزرگ تا آنجایی که مادر وی تصور می کرد، فرزندش ناقص است،اما بعد از چند ماه سر و بدن او به اندازه های طبیعی بازگشت.

2) حافظه اش به خوبی آنچه تصور می شود، نبود:
مطمئنن انیشتن می توانسته کتابهای مملو از فرمول و قوانین را حفظ کند،اما برای به یاد آوری چیز های معمولی واقعا حافظه ضعیفی داشته است.

او یکی از بدترین اشخاص در به یاد آوردن سالروز تولد عزیزان بود و عذر و بهانه اش برای این فراموشکاری این بود که مراسم تولد فقط مختص بچه های کوچک است!

3) او ازداستانهای علمی-تخیلی متنفر بود:

انیشتن از داستانهای تخیلی بیزار بود، زیرا احساس می کرد که آنها باعث تغییر درک عامه مردم ازعلم می شوند،
و در عوض به آنها توهم باطلی از چیز هایی که حقیقتن نمی توانند اتفاق بیفتند می دهند!
نظر اودر این مورد این بود که : "من در مورد آینده فکر نمی کنم، زیراکه آن به زودی می آید".
به همین دلیل او احساس می کرد کسانی که بطور مثال بشقاب پرنده ها را می بینند، باید تجربه هایشان را برای خود نگه دارند.

4) او در آزمون ورودی دانشگاه رد شد:

درسال ۱۸۹۵ در سن ۱۷ سالگی،ا نیشتن که قطعن یکی از بزرگترین نوابغی که تا کنون متولد شده،در آزمون ورودی دانشگاه فدرال پلی تکنیک سوئیس رد شد!
در واقع اودر بخش علوم وریاضیات مشکلی نداشت اما در بخش های دیگر مثل تاریخ و جغرافی رد شد.وقتی که بعدها از او در این رابطه سوال شد؛او گفت:
آنها بی نهایت کسل کننده بودند، و او تمایلی برای پاسخ دادن به این سوالات را در خود احساس نمی کرد.

5) اوعلاقه ای به پوشیدن جوراب نداشت!

انیشتن در سنین جوانی در یافته بود که شصت پا باعث ایجاد سوراخ در جوراب می شود.سپس تصمیم گرفت که دیگر جوراب به پا نکند و این عادت تا زمان مرگش هم ادامه داشت. علاوه بر این، او هرگز برای خوشایند و عدم خوشایند دیگران لباس نمی پوشید .
او عقیده داشت که مردم یا اورا می شناسند و یا نمی شناسند،
پس این مورد قبول واقع شدن از روی پوشش، چه اهمیتی میتواند داشته باشد؟

6) او فقط یکبار رانندگی کرد!

انیشتن برای رفتن به سخنرانی ها و تدریس در دانشگاه، از راننده مورد اطمینانش کمک می گرفت.
راننده وی نه تنها ماشین اورا هدایت می کرد، بلکه همیشه در طول سخنرانی ها در بین شنوندگان حضور داشت. انیشتن، سخنرانی مخصوص به خود را انجام می داد و بیشتر اوقات راننده اش آنها را دقیقن حفظ می کرد. یک روز انیشتن در حالی که در راه دانشگاه بوده، راننده اش به او پیشنهاد کرد که بجای او سخنرانی کند وانیشتن نیز بجای راننده اش رانندگی کند!
عدم شباهت آنها مسئله خاصی نبود، چون انیشتن تنها در یک دانشگاه استاد بود .
در دانشگاهی که قرار بود سخنرانی کند، کسی او را نمی شناخت و طبعن نمی توانست او را از راننده اصلی تمییز دهد. اوپیشنهاد راننده اش را قبول کرد، ولی در مورد اینکه اگر پس از سخنرانی سئوالات سختی از راننده اش پرسیده شود، او چه پاسخی خواهد داد، تردید داشت.
به هر حال سخنرانی به نحوی عالی انجام شد، ولی تصور انیشتن درست از آب در آمد.دانشجویان در پایان سخنرانی "انیتشن جعلی" شروع به مطرح کردن سوالات خود کردند. در این حین راننده باهوش گفت : “سئوالات شما بقدری ساده هستند که حتی راننده من نیز می تواند به آنها پاسخ گوید!”در این هنگام انیشتن از میان حضار برخواست وبه راحتی به سوالات پاسخ داد، به حدی که باعث شگفتی حضار شد. و انیشتن نیز در راه بازگشت برای مدت کوتاهی رانندگی اتومبیل را به عهده گرفت!

7) الهام گر او یک قطب نما بود :

انیشتن در سنین نوجوانی یک قطب نمابه عنوان هدیه تولد از پدرش دریافت کرده بود. وقتی که او طرز کار قطب نما را مشاهده می نمود، سعی می کرد طرز کار آن را درک کند. او بعد از انجام این کار بسیار شگفت زده شد.بنابر این تصمیم گرفت علت نیروهای مختلف در طبیعت را درک کند.

8) راز نهفته در نبوغ او:

بعد از مرگ انیشتن در ۱۹۵۵ مغز او توسط "توماس تولتز هاروی" برای تحقیقات برداشته شد. اما این کار بصورت غیر قانونی انجام شد.بعدها پسر انیشتن به او اجازه تحقیقات در مورد هوش فوق العاده پدرش را داد. هاروی تکه هایی از مغز انیشتن را برای دانشمندان مختلف در سراسر جهان فرستاد.
از این مطالعات دریافت می شود که مغز انیشتن در مقایسه با میانگین متوسط انسانها،مقدار بسیار زیادی سلولهای "گلیال" که مسئول ساخت اطلاعات هستند داشته است.

همچنین مغز انیشتن مقدار کمی چین خوردگی حقیقی موسوم به "شیار سیلویوس" داشته،
که این مسئله امکان ارتباط آسان تر سلولهای عصبی را بایکدیگر فراهم می سازد. علاوه بر اینها، مغز او دارای تراکم و چگالی زیادی بوده است به ویژه در بخش مربوط به توانایی تجزیه و تحلیل ریاضیات!

هیچ نظری موجود نیست: