عقاب می تواند 70 سال زندگی کند
اما...
به 40 سالگی که می رسد چنگال های بلند و انعطاف پذیرش دیگر نمی توانند طعمه را گرفته و نگاه دارند .نوک بلند و تیزش خمیده و کند می شود .
شهبال های کهن سالش بر اثر کلفت شدن پرها به سینه اش می چسبند و پرواز برای عقاب دشوار می گردد
آنگاه عقاب می ماند و یک دو راهی :
اینکه بمیرد و یا اینکه یک روند دردناک تغییرات را برای 150 روز تحمل کند
و این روند مستلزم آن است که به قله یک کوه پرواز کرده و آنجا بنشیند
در آنجا نوک خود را به صخره یی می کوبد تا آنجا که کنده شود
پس از آن منتظر می ماند تا نوک جدیدی به جای آن بروید ، و بعد از آن چنگالهایش را از جا در می آورد
پس از آنکه چنگال جدید رویید ، عقاب شروع به کندن پرهای کهنه اش میکند
و پس از گذشت 5 ماه عقاب پرواز تولد مجدد را انجام میدهد و مدتها زندگی خواهد کرد...برای 30 سال دیگر
چرا تغییر لازم است؟....
بسیار می شود که برای زیستن نیاز است تغییری را ایجاد کنیم...
گاهی اوقات نیاز داریم از شر خاطرات و عادات کهنه و سنتهای گذشته رها شویم
براي پرواز به آسمانها، منتظر نمانیم که عقابي نيرومند بيايد و از زمينمان برگيرد و در آسمانهايمان پروازمان دهد. بکوشیم تا پر پرواز به بازوانمان جوانه زند و برويد و بکوشیم تا اينهمه گوشت و پيه و استخوان سنگين را که چنين به زمين وفادارمان کرده است، سبک کنيم و از خويش بزداييم، آنگاه به جاي خزيدن، خواهيم پريد.
باید که هم چون عقاب در بیرون آمدن از اسارت وجود خود عمل کنیم !
"اسارت خاموش ولی مرگ بارمان را تبدیل به پروازی دردناک ولی جان بخش نمائیم" فرستنده : elahe farhadie
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر