من استعداد به خصوصی ندارم. فقط به شدت کنجکاوم.”
درباره چه چیزی کنجکاو هستید؟ دنبال کردن کنجکاوی تان راز موفقیت تان است.
۲- پشتکار با ارزش است: “
نه اینکه من خیلی باهوش باشم؛ بلکه با مسایل زمان بیشتری می مانم.”
تا زمانیکه به هدف تان برسید، پشتکار دارید؟ اینشتین می خواهد بگوبد، تمام ارزش تمبر پستی به این است که با تمام نیرو به چیزی بچسبد، تا اینکه به مقصدش برسد. مانند تمبر پستی باشید، مسیری را که آغاز کردید به پایان برسانید. به یاد بیاورید که در جایی دیگر اینشتین گفته بود، “من برای ماه ها و سالها فکر می کنم و فکر می کنم. ۹۹ بار نتیجه اشتباه است. صدمین بار حق با من است.”
۳- تخیل قدرتمند است:
“تخیل همه چیز است. تخیل پیش نمایشی از جذابیت های آینده زندگانی است. تخیل با ارزش تر از دانش است.”
آیا از تخیل تان استفاده می کنید؟ اینشتین می گوید تخیل با ارزش تر از دانش است. به یاد بیاورید که توماس ادیسون می گفت: “برای ابداع، به یک تخیل خوب و کپه ایی از آت و آشغال نیاز دارید.”
۴- اشتباه کردن اتفاق بدی نیست:
“فردی که هرگز اشتباه نکرده، هرگز چیز جدیدی را امتحان نکرده است.”
از اینکه اشتباه کردید، نترسید. اشتباه شکست نیست. اشتباهات می تواند شما را باهوش تر، سریع تر و بهتر کنند. در واقع شما زمانی موفق خواهید شد که دو چندان اشتباه کرده باشید.
۵- برای اکنون زندگی کنید:
“من هرگز به آینده فکر نمی کنم – آینده به زودی فرا خواهد رسید.”
شما نمی توانید فورا آینده را دست خوش تغییرات کنید، بنابراین بسیار مهم است که تمام تلاش تان را برای “اکنون” وقف کنید.
۶- انتظار نتایج متفاوت نداشته باشید:
“حماقت این است که بارها و بارها کاری یکسان انجام دهید و انتظار نتیجه ای متفاوت داشته باشید.”
شما نمی توانید کاری یکسان را هر روز انجام دهید و انتظار تفاوت در نتایجش داشته باشید. به عبارتی، برای ایجاد تغییر در زندگی بایستی در خودتان تغییراتی ایجاد کنید.
۷- حماقت و نابغگی:
“تفاوت بین حماقت و نابغه بودن در این است که نابغه بودن محدودیت های خودش را دارد.“
۸- یادگیری قوانین و سپس بهتر بازی کردن:
“شما بایستی قوانین بازی را بیاموزید. و سپس بهتر از هر فرد دیگری بازی می کنید.”
دو کار است که باید انجامش دهید: ابتدا باید قوانین بازی را که می خواهید بازی کنید بیاموزید. درست است، خیلی هیجان انگیز نیست اما حیاتی است. بعدا، شما بهتر از هر فرد دیگری بازی خواهید کرد.
۹- دانش از تجربه می آید:
“اطلاعات، دانش نیست. تنها منبع دانش، تجربه است.”
دانش از تجربه می آید. شما می توانید درباره ی کاری بحث کنید، اما بحث کردن فقط درکی فیلسوفانه از آن کار به شما می دهد. شما بایستی در ابتدا آن کار را تجربه کنید تا بدانیدش. چه کنیم؟ تجربه بیاندوزید. وقت تان را خیلی بابت اطلاعات نظری صرف نکنید، بروید و کاری انجام دهید تا تجربه ایی با ارزش را کسب کنید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر