۱۳۸۹ شهریور ۷, یکشنبه
شمپانزه ها در عصر کامپیوتر
در دنیای امروز هیچ چیز عجیب نیست و هر غیر ممکنی، ممکن است. باور و یا حتی تصور اینکه یک گوریل یا شمپانزه که اجدادش از هزاران سال پیش تا کنون در جنگل های استوایی زندگی می کنند، پشت کامپیوتر شخصی اش نشسته و با شما چت می کند، در ذهن هر کسی این سوال را ایجاد می کند: چگونه ممکن است؟
تمام جریان از اوایل دهه 1980 اتفاق افتاد، زمانیکه عده ای از دانشمندان ادعا کردند که قادرند با زبان علامتی خاص با شمپانزه ها ارتباط برقرار کنند. آنها با انجام حرکات دست و سر، از شمپانزه سوالات خود را می پرسیدند و همچنین به نیازهای شمپانزه جواب می دادند. نخستین انتقادهای شدید درباره مطالعات انجام شده روی زبان شمپانزه ها توسط هربرت تراس مطرح گردید. تراس هرگز متقاعد نمی شد که شمپانزه ها زبان را می فهمند و از گرامر استفاده می کنند. او به ترتیب کلمات اشاره می کرد و معتقد بود که شمپانزه ها ممکن است به سادگی از چندین رفتار که با استفاده از آن پاداش می گیرند، برای ارتباط استفاده نمایند. برای مثال، تراس بیان نمود که استفادۀ شمپانزه ای به نام واشو از ترکیب عبارت "more drink" (نوشیدنی بیشتر)، به این معنی نیست که واشو دانش استفاده از کلمۀ "بیشتر" را به عنوان یک زنجیرۀ معنی دار علامتی "نوشیدن" می داند، بلکه او معتقد بود که واشو از طریق شرطی شدن یاد گرفته است که با استفاده از کلمۀ "more" (بیشتر) یا کلمۀ "drink" (نوشیدنی)، پاداش هایی مانند غذا، نوازش، بغل شدن یا دیگر تقویت های مثبت دریافت می کند. ترکیب علامت ها شانس بالایی را برای دریافت پاداش ایجاد می کند و نیازی به دانستن دستور گرامر ندارد.
مطالعات دیگر نشان دادند که برخلاف جمله هایی که انسان ها می سازند، "گفته های" شمپانزه ها غالباً پر از عناصر تکراری است. برای نمونه، ترکیبی مانند "You me water me water you" از جمله های ترکیبی ساخته شده توسط شمپانزه ها با زبان علامتی است، اما بعید است که کودک انسان چنین جمله ای بسازد. در اینکه شمپانزه ها با ترکیب علامت ها بتوانند یاد بگیرند که جمله ای در حد جمله های ترکیبی انسان ها بسازند، تردید بسیاری وجود داشت. برای نمونه، انسان نه تنها می تواند با ترکیب واژه های "گرگ"، "گوسفند"، "را" و "خورد"، جمله ای مانند "گرگ گوسفند را خورد" بسازد، بلکه با جابجایی واژه ها نیز می تواند جمله ای با معنی کاملاً متفاوت، مانند "گوسفند گرگ را خورد!" بسازد. در نتیجه شواهد نشان می داد که اگرچه شمپانزه ها می توانند به واژگانی شبیه واژگان انسان ها دست یابند، اما هرگز نمی توانند علامت های زبانی را مانند انسان ها به شیوه هایی نظام دار ترکیب کنند.
اگر شمپانزه ها فهم واقعی را از گرامر ندارند، پس به این معنی است که زبان علامتی آمریکایی یا بازخوانی کامپیوتر همان معنی را که برای انسان ها دارد، برای آنها ندارد. بنابراین فقدان خزانه لغت و گرامر صحیح در شمپانزه ها نشان دهندۀ فقدان توانایی های زبانی و مطالعات انجام شده را متزلزل می ساخت. تراس همچنین انتقاد دیگری را مطرح نمود. او معتقد بود که محققانِ میمون ها، نشانه های نیمه آگاه نامحسوسی را بعنوان پاسخ صحیح ارائه داده اند. او در رابطه با زبان شمپانزه ها با نوام چامسکی، یکی از معروفترین زبان شناسان قرن بیستم بحثهای زیادی کرده است. در خصوص این دیدگاه رایج که انسان ها بخاطر برخورداری از توانایی استفاده از زبان فاصلۀ بسیاری با حیوانات دارند، چامسکی و همکارانش بیان نمودند که هنوز منطقه ای برای فراگیری زبان در مغز پیدا نشده که به کودکان اجازه دهد تا بطور ناخودآگاه یا بدون تفکر جهت دار، زبان را بیاموزند.اگر منطقۀ فراگیری زبان در مغز وجود داشته باشد، آن یک ویژگی ذاتی آدمیان است که چامسکی آن را "دستور زبان جهانشمول" نامیده است. دستور زبان جهانشمول، مجموعه ای از قواعد پیشنهاد شده ای است که مبنای گرامری خاص همه زبان ها را تشکیل می دهد. تردیدی نیست که مغز انسان بطور ویژه و به تدریج برای فراگیری زبان تکامل یافته است. همچنین شکی نیست که توانایی یادگیری زبان در آدمیان بسیار بیشتر از دیگر حیوانات تحول پیدا کرده است.
چامسکی در سال 1991 بیان نمود: اگر حیوانی با قابلیت زیستی سودمندی، مانند گویایی پیدا شود که به هر دلیلی تا کنون آن را بکار نبرده است. این پدیده را می توان از معجزات عالم تحول دانست؛ درست مثل اینکه به جزیره ای برسیم و با مردمانی برخورد کنیم که می توانند پرواز یاد بگیرند.
امروزه به واسطه تکنولوژی، سیستم های آموزشی نوین و افزایش دانش کردارشناسی کم کم به جزیره ناشناخته چامسکی با جمعیتی از انسان های پرنده نزدیک می شویم. کمتر از دو سال پیش آلبرت شمپانزه بیست ساله، اولین جانوری بود که در میان لبش از دویست میلیون کاربر اینترنتی شبکه فیس بوک صفحه خود را بازگشایی کرد. در طول مدت دو سال سه شمپانزه دیگر به نام های مستر جونز، شینا و بریتنی به عضویت شبکه فیس بوک در آمدند. آلبرت برای کاربری در اینترنت به مدت دو سال زیر نظر کردارشناسان و نخستی شناسان دانشگاه اورگن شمالی آموزش ویژه دیده است. آلبرت می تواند بطور همزمان با دوستان انسانی و هم گونه ایش چت نماید. متن پیغام بنویسد و عکس دلخواه خود را ارسال نماید. او اکنون در شبکه فیس بوک بسیار محبوب است.
آموزش دهندگان آلبرت معتقدند که از لحاظ ساختار و کارکرد عصب شناختی، مغز انسان و شمپانزه شبیه به هم است و اگر شمپانزه ها برای مدت طولانی در محیط اجتماعی انسان ها رشد کنند، تا حد بسیاری می توانند رفتارهای پیچیده انسان امروز را انجام دهند. آنها معتقدند که یک انسان ده هزار سال پیش همان رفتاری را در مواجه با زندگی امروزی انجام خواهد داد که یک شمپانزه انجام می دهد.
هر کسی که به مطالعۀ طبیعت انسان و استعدادهای انسان اهمیت قائل است باید تا حدی این حقیقت را درک کند که تمام انسان های عادی، زبان را یاد می گیرند، درصورتیکه اکتساب مقدمات سادۀ آن نیز کاملاً فراتر از استعدادهای یک شمپانزه باهوش دیگر است.
نوام چامسکی عقیدۀ بالا را در سال 1972 بیان کرد. این عقیدۀ در مورد انسان می گوید: انسان ها در داشتن زبان از تمام حیوانات دیگر متمایز هستند. در تحقیقی برای توضیح این یگانگی، چامسکی و دیگران اظهار داشتند که یک ناحیۀ مغزی کشف نشدۀ اکتساب زبان وجود دارد که به کودکان اجازه می دهد تا بطور ناهشیار و بدون تفکر مستقیم، زبان را یاد بگیرند
شکی نیست که مغز انسان رشد می کند وآماده برای اکتساب زبان می باشد. اگرچه زبان شناسان در مورد وجود یک دستور زبان جهان شمول بحث می کنند،اما این یک حقیقت تصدیق شده است که تمام انسان ها برای رشد زبان در حدود سن یکسانی، علیرغم زبان و فرهنگ خودشان، مراحل مشابهی را پشت سر می گذارند.
همچنین، شکی نیست که توانایی انسان ها برای اکتساب زبان بسیار رشد یافته تر از هر یک از گونه های دیگر است،اما فراگیری چمسکی در مورد اینکه "اکتساب مقدمات سادۀ آن نیز کاملاً فراتر از استعدادهای یک شمپانزه باهوش دیگر است"، ممکن است نادرست باشد.
بنابراین، همانند بسیاری از ویژگی های دیگر که زمانی فرض می شد ویژگی منحصربه فرد نوع بشر است، توانایی ویژه زبان ساده و مهارتهای ارتباطی از طریق کامپیوتر می تواند در نخستیهای غیرانسان مانند شمپانزه ها یافت شود. آیا هنوز تردید است که هیچ شمپانزه ای قادر به زبان آموزی در حد آدمیان باشد؟ سوالی که تنها زمان به آن پاسخ خواهد داد.
منبع:
http://www.anthropology.ir/امير عسكري
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر