هنگامي که اديسون دستگاه "کينوتوسکوپ" را اختراع کرد تا تصاوير متعدد را
به نحوي پيدرپي و سريع نشان دهد و آن را به صورت يک شيئ جنبنده در
بياورد، هرگز تصور نميکرد که با اين کشف انقلابي در جهان
هنر نو ايجاد کند که ساليانه ميليونها انسان را مجذوب خود سازد. حدود يکصد
سال پيش وقتي که برادران لومير با حرکت دادن دستگاه فانوس خيال تصاوير
قطاري متحرک را بر پرده سينما نمايش دادند، چنان طوفان عظيمي به پا نمودند
که تا مدتهاي مديد بازار هنرهاي ديگر کساد شد و کليه امکانات مادي و معنوي
جهان هنر در اختيار اين صنعت نوپا قرار گرفت. اين هنر که پر جاذبهترين
پديده قرن بيستم ناميده شد، در همان آغاز مرزهاي نويني را گشود و ميليونها
نفر را محسور خود کرد و جالب اينکه بر خلاف پديدههاي ديگر اين قرن نه تنها
پس از مدتي عادي و بي اهميت نشد، بلکه جاودانه شد و ماندني. به طوري که پس
از گذشت اندک زماني از مهمترين هنرهاي عصر قلمداد شد و هنر هفتم نام گرفت.
اين هنر در کشور ايران که از ديرباز با هنرهاي نمايشي آشنايي داشت بسيار سريع رشد کرد و با نام «چراغ جادو» مورد بهرهبرداري قرار گرفت و البته اين نيز مانند ديگر پديدههاي نوين از اروپا به ايران آمد. به طوري که از منابع تاريخي بر ميآيد سفر مظفرالدينشاه به فرنگ در سال 1279ش (1318ق) موجب آشنايي با اين وسيله سرگرمي در محل آبهاي گرم معدني کنترکسويل فرانسه گشت و شاه را آنقدر مجذوب کرد که بلافاصله دستور داد ميرزا ابراهيمخان عکاسباشي يک عدد آن را خريده و طرز کار آن را ياد بگيرد، تا اين دستگاه عجيب را که به ظن او بر روي ديوار مياندازند و مردم در آن حرکت ميکنند، به عنوان سوغات براي زنان حرمسراي خود ببرد.
اين دستگاه که در آن زمان سينماتوگراف ناميده ميشد خريداري شد و به دستور مظفرالدين شاه، ميرزا ابراهيمخان صحافباشي از مراسم کارناوال گل که در فرانسه برقرار بود فيلمبرداري کرد. و همين عمل نام او را به عنوان اولين فيلمبردار ايراني در تاريخ ثبت کرد. پس از بازگشت سينماتوگراف بر خلاف دول خارجي که هنري اجتماعي بود و از ابتدا در بين مردم عامي رشد کرده بود، شمع محفل درباريان شد و به عنوان تفريحي اشرافي به خدمت دربار درآمد. خيلي زود فيلمهايي از زندگي زنان حرمسرا، خواجگان، مسافرتهاي شاه، شيرهاي شاه در دوشانتپه و مراسم سينهزني تهيه و در اندروني و خانههاي شاهزادگان به نمايش درآمد و تا آنجا پيش رفت که خود مظفرالدين شاه تصميم به ساختن فيلم گرفت و اولين فيلم فارسي را از زندگي خواجههاي درباري کارگرداني کرد.
چند سال بعد با شروع انقلاب مشروطيت بهرهگيري از هنر سينماتوگراف عمومي شد و مراکزي براي تماشاي عمومي ايجاد شد. در سال 1326ق برابر با 1287ش و 1908م نخستين اعلان مربوط به سينما در جرايد به چاپ رسيد.
«اعلان»:
پردههاي جديد تماشايي سينماتوگراف که عوالم را به طور حرکت و تجسم نشان ميدهد به تازگي وارد شده و در خيابان ناصري در يکي از مغازههاي جناب تاجرباشي نشان داده ميشود. مقدم آقايان محترم از يکساعت بعد از ظهر تا دو ساعت از شب گذشته در کمال احترام پذيرفته ميشود.
البته مدتي قبل از اين تاريخ ميرزا ابراهيمخان صحافباشي در خيابان چراغ گاز سالني افتتاح کرده بود و فيلمهاي کمدي و خبري کوتاه که در نهايت از ده دقيقه تجاوز نميکرد نمايش ميداد. او مردي آزاديخواه بود و در سفرهايي که به اروپا کرده بود با کاربرد مردمي دستگاه سينماتوگراف آشنا شده بود. به ويژه آنکه با شروع انقلاب مشروطيت کشور در تب و تاب افکار انقلابي ميسوخت و او خوب ميدانست که اين صنعت جديد تا چه حد براي ترويج افکار و عقايد آزاديخواهي مؤثر است. نمايش فيلمها اکثراَ در شب انجام ميشد و در سالن ليموناد و ديگر آشاميدنيها به فروش ميرسيد اما عمر اين سالن جديد يک ماه بيشتر نبود (ماه رمضان) چرا که نمايش فيلمهايي چون جنگ ترانسوال آفريقاي جنوبي و فيلمهاي خبري ديگر دولت را بر آن داشت که ابراهيمخان صحافباشي را تبعيد و وسايل و اسباب سالن را مصادره نمايد و ميرزا ابراهيم خان به اجبار راهي بيابانک و جندق و سپس کربلا و هندوستان گرديد. رسيدن او به هندوستان مقارن به توپ بستن مجلس توسط نيروهاي مستبد محمدعليشاه بود. در اين زمان سينما مورد استفاده دو قطب متضاد فکري در کشور قرار گرفت. به طوري که تا قبل از استبداد صغير انقلابيون مشروطه از اين صنعت نوپا (گاه به شکل خصوصي) براي بالا بردن آگاهيهاي جامعه استفاده ميکردند.
از نوشتههاي مهاجرين ايراني که بعد از به توپ بستن مجلس از ايران فرار کردهاند (1908ـ1909م) چنين برميآيد که آنها فيلمهايي در زمينه انقلاب مشروطه و زد و خوردهاي انقلابيون با قواي استبداد، قيام مردم و کشتارهاي فجيع دولتي و بعدها مبارزات ستارخان تهيه کردند و به معرض ديد عمومي ميگذاردند همچنين اقدامات مشابهي از سوي قواي مستبد محمدعليشاهي صورت ميگرفت و دو فيلمساز روس که براي محمدعليشاه کار ميکردند، مأمور فيلمبرداري از صحنهها و اتفاقاتي که ميگذشت و برخوردهاي طرفين درگير شدند حتي از جمله ايل بختياري واقعه فتح تهران تا آخرين لحظه فيلمبرداري کردند و گويا اين فيلمها توسط محمدعلي شاه در هنگام تبعيد به روسيه (ادسا) برده شد و بعدها به طور اتفاقي از ميان رفته است.
البته مقارن اين جريانات اروپاييان که به ايران رفت و آمد داشتند يا از اين طريق عازم هندوستان بودند، صحنههايي از ايران را به طور مستند تهيه و در آرشيوهاي خويش نگهداري ميکردند. به عنوان مثال برادران انگليسي فيلم مستندي ضمن حفر چاه مسجدسليمان و لولهگذاري توسط کارگران بختياري برداشتهاند که هم اکنون در آرشيو ايران موجود است.
همچنين دو آمريکايي به نام کوپر و شودزاک که به منظور سفر به هندوستان از محمره ميگذشتند با اطلاع از کوچ بختياريها، تصميم به فيلمبرداري از آنها ميگيرند به ويژه آنکه در آن سال عده زيادي از بختياريان با هم کوچ ميکردند و فاصله ييلاق و قشلاق را طي ميکردند. اساس اين فيلم بر تلاش بسيار زنان ايلاتي در امر زندگي و نقش اساسي که در ايل ايفا مينمايند بود. اما اين فيلمها فقط در خارج از کشور نمايش داده ميشد و تأثيري در آگاهي دادن به ايرانيان نداشت. پس از فتح تهران و پيروزي مشروطهخواهان سينما به طور جديتري مطرح شد و سالنهايي در سطح شهرهاي بزرگ برپا شد.
عمومي شدن سينما:
اولين قدم براي عمومي شدن سينما در ايران با احداث سالنهاي سينمايي آغاز شد. البته در ابتدا اين سالنها توسط اقليتهاي ديني و افراد غير ايراني ايجاد گرديد. اولين فرد از اين گروه که اقدام به بازگشايي سينما کرد روسيخان بود. وي در سال 1254ق در تهران از پدري انگليسي و مادري روسي متولد شد و نام اصليش ايوانف بود. در آغاز سلطنت مظفرالدين شاه به عنوان يکي از تکنسينهاي عکاسخانه شاهي استخدام شد و در آغاز سلطنت محمدعلي شاه به رياست بخش عکاسي دارالفنون و مقام عکاسباشي دربار دست يافت.
شهرت وي به روسيخان به دليل عکسهاي جالبي بود که از محمدعليشاه و خانوادهاش برداشته بود و بدين سبب از جانب شاه بدين عنوان ملقب شده بود. وي در سال 1285ش پس از آگاهي از تمايل عمومي مردم به سينماتوگراف، يک دستگاه نمايش و پانزده حلقه فيلم600 الي 800 ميليمتري از کمپاني پاته خريداري کرد و مشغول نمايش فيلمهاي کمدي در اندرون شاهي و خانههاي اعيان و اشراف شد. همچنين در مجالس عروسي از جمله عروسي ظلالسلطان در باغشاه به نمايش فيلمهاي کمدي پرداخت. روسيخان بر عکس ابراهيم خان صحافباشي فردي درباري بود و با محمدعلي شاه و لياخوف سردار روس و عامل به توپ بستن مجلس روابط خوبي داشت.
روسيخان در سال 1287ش به دنبال کسب سود و در آمد بيشتر به تأسيس يک سالن سينما در خيابان علاءالدوله (فردوسي فعلي) پرداخت و سالن را با نمايش فيلمي از جنگ روس و ژاپن افتتاح کرد. مدتي بعد سالن بزرگتر در خيابان لالهزار اجاره کرد و آن را با نام «تماشاخانه بومر و روسيخان» بازگشايي کرد. فيلمهايي که او نمايش ميداد اکثراَ روسي بود و يا از روسها حمايت ميکرد. به همين دليل مورد حمايت روسيهاي مستقر در ايران به ويژه لياخوف قرار گرفت و همين حمايت موجب شد که مخالفتهاي ايرانيان با فيلمهاي نمايشي تأثيري در کار او نداشته باشد. با قدرتگيري انقلابيون سالن سينماي روسيخان يکشبه توسط مجاهدين مسلح اشغال شد و فيلمهاي انقلابي به نمايش در ميآمد و شب ديگر توسط قزاقهاي روسي اشغال شد و فيلمهاي مطلوب روسها ديده ميشد.
به زودي اهميت تجاري فروش بليطهاي سالن سينما از ديد ديگر ايرانيان پنهان نماند و به تدريج اشخاص جديدي به اين صنعت نوپا جذب شدند. از جمله اين افراد آقايوف (مشهور به تاجرباشي) بود که در ابتدا در خيابان چراغ گاز در قهوهخانه زرگرآباد به نمايش فيلم ميپرداخت و به دليل استقبال مردم از اين سالن مورد اعتراض روسيخان واقع شد. کار به زد و خورد کشيد اما آقايوف از پا ننشست و سالن کوچکي با بيست صندلي در خيابان ناصرخسرو راه انداخت.
درگيريهاي اين دو عاقبت به زنداني شدن آنها انجاميد اما پس از آزادي روسيخان که از حمايت لياخوف برخوردار بود جواز کسب دريافت و سالن جديدي در دروازه قزوين (بازارچه قوام) به راه انداخت. فعاليت روسيخان در تهران همچنان ادامه داشت تا اين که محمدعليشاه شکست خورد و به روسيه پناهنده شد. روسيخان نيز که تا آن زمان تحت حمايت روسها و شاه روس فعاليت ميکرد به ناچار ايران را ترک کرد. او در سال 1291ش به فرانسه مهاجرت کرد و به خدمت همسر محمدعليشاه در آمد و تا زمان مرگ در کنار خاندان قاجار بود.
تنها کسي که توانست سينما را به معني امروزي در ايران همگاني کند شخصي ارمني بود به نام «آرداشس باتماگرايان» (معروف به اردشيرخان ارمني) که در سال 1291ش در خيابان علاءالدوله سالن باز کرد و با پخش سريالهاي تارزان محبوبيتي همگاني يافت. از اقدامات مهم او، تفهيم فيلمهاي خارجي به ايرانيان بود، چه در آن زمان آشنايي با زبان خارجي متداول نبود و اردشير خان با آوردن يک مترجم که به بيان صحنههاي فيلم و ترجمه جملههاي زيرنويس ميپرداخت و آوردن گروهي نوازنده که به نواختن موسيقي متناسب با صحنههاي فيلم مينواختند قدمي مؤثر در مردمي شدن سينما برداشت.
از جمله اقدامات ديگر او ايجاد بوفه در سالن سينما بود که بر جذابيت سالن سينما و استفاده از آن به عنوان يک تفريح شادي بخش خانوادگي افزود.
در تير 1294 اردشيرخان سالن «مدرن سينما» و در سال 1296 سالن «خورشيد» را افتتاح کرد اما بعدها به دليل اختلاف و درگيري با نظميه تعطيل شد.
از اين زمان به بعد تا پايان عصر قاجار سينما تحول عظيمي کرد و تنها به عنوان وسيله سرگرمي عده قليلي مورد استفاده قرار گرفت و از سويي ديگر ضعف امکانات حمل و نقل در واردات فيلم موجب تکرار فيلمهاي نمايش داده ميشد. بنابراين سينما بازارش داغتر از پيش نشد و دوران رکود را طي کرد به طوري که چند سينماي تهران فقط به نمايش يک سانس در روز اکتفا ميکردند.
افتتاح سالنهاي ويژه بانوان
رکود سالنهاي سينماهاي تهران سينماداران را بر آن داشت تا با دست زدن به اقدامات گوناگون شمار تماشاگران خود را افزايش دهند. از جمله اين اقدامات علاوه بر استخدام مترجمان و توضيح دهندگان شوخ و بذلهگو و استخدام گروه نوازنده، دادن بستني و ليموناد مجاني در سالن سينماها بود. گاه سينماداران حتي در فروش بليط نيز تغييراتي ميدادند به طوري که سينماي زرتشتيان يک نسخه روزنامه اطلاعات را به جاي بليط قبول ميکرد و يا در سينماي ديگر بعد از خريد يک بليط، بليط دوم نصف قيمت داده ميشد. اما همچنان سالن سينماها خالي بود. تا اينکه در سالهاي حکومت قاجار عدهاي از جوانان تحصيلکرده تازه از اروپا برگشته تصميم گرفتند سالنهاي مخصوص بانوان تأسيس کنند تا از اين طريق بر شمار فروش بليطهاي خود بيفزايند. آنان اعتقاد داشتند مادامي که نيمي از جامعه به سينما راه نيابد، به شمار تماشاگران اضافه نخواهد شد از جمله اين افراد کلنل علينقيخان وزيري بود که به همراهي خانبابا معتضدي اقدام به تأسيس سالن سينما براي بانوان کرد. خانبابا متعضدي درباره اين اقدام ميگويد:
در آن روزها هنوز بانوان به سالن سينما راه نداشتند، لذا من فيلمهايي را که خود تهيه کرده و يا از خارج آورده بودم در مجالس فاميلي براي بانوان نيز نمايش ميدادم ولي بعد با يکي از صاحبان سينما مذاکره کردم و به اتفاق سينمايي مختص بانوان درست کرديم. کلنل علينقي وزيري پيشنهاد کرد تا سالن نمايش او را که واقع در لالهزار بود به اين کار اختصاص دهيم و به اين ترتيب سينما صنعتي تأسيس شد که فقط فيلم براي خانمها نمايش ميداد و بعد از تأسيس اين سينما بود که ورود خانمها به سينماي ديگر هم رواج پيدا کرد.
اين سينما پس از مدتي به دليل بروز حريق و آتشسوزي که به دليل اتصال سيم برق به وجود آمده بود، تعطيل گشت. صبح روز بعد اعلاناتي براي توضيح واقعه در روزنامه ناهيد ش 2، 10/7/1307 به چاپ رسيد و در آن ذکر شد:
اما راجع به حريق سينماي صنعتي خوشبختانه اضطراب و نگراني مورد پيدا نکرد. بدين معني که توجه مخصوص رئيس محترم نظميه و مراقبت و جديت و فداکاري ماموران نظميه و بلديه و نظاميان با فقدان هرگونه وسايل لازمه نه تنها خيلي زود آتش خاموش و به نقاط ديگر سرايت نکرد بلکه جز دو سه نفري که به دست و صورتشان جراحت مختصري وارد شده بود، تلفاتي به وقوع نپيوست و مقدار زيادي هم از لباس و زيورآلات خانمها که از فرط وحشت به داخله عمارت سينما انداخته و فرار کرده بودند از طرف مامورين نظميه جمعآوري و به صاحبانشان مسترد گرديد. خلاصه از وقوع اين حادثه بياندازه متأثر و متاسف با آقاي وزيري اظهار همدردي مينمايم در اين حادثه فجيع وقتي انسان منظره رقتخيز فرار و چهره مضطرب و ترسناک خواتين محترم و اطفال معصوم را به خاطر ميآورد بي اختيار به اين نکته متذکر ميشود که چه عيب داشت اگر شوهران و برادران و اقرباي آنها نيز در آن موقع با آنها همراه بودند و با قوت قلب که مخصوص جنس مرد است از وحشتزدگي آنها جلوگيري و آنان را به اثبات و خونسردي و مقاومت با خطر توصيه و در استخلاص آنها کمک مينمودند.
بدين ترتيب امکان ايجاد سينماهاي مختلط در اذهان سينماگران به وجود آمد. و چندي بعد علي وکيلي که مدتي بود به نمايش فيلم در سالن گراند هتل به طور منظم هر هفته (دوشنبه و جمعه) ميپرداخت به دليل نپذيرفتن اذهان جامعه بار ديگر به ايجاد سينماي مخصوص بانوان دست زد، او سالن مدرسه زرتشتيان (در خيابان نادري) را اجاره و سينمايي در آن تأسيس کرد تا بانوان را به سينما جلب کند و بدين منظور آگهيهايي در نشريات چاپ کرد و حتي گفت کساني که نسخهاي از اين روزنامه را ارائه دهند ميتوانند بدون خريد بليط فيلم را تماشا کنند اما با اين ترفندها طرفي نبست و سالنهاي سينما همچنان خالي ماند.
بدون وجود تماشاگران زن، سينماداران نمي توانستند به فکر سودهاي کلان باشند لذا بار ديگر دست به اقدامات جديدي زدند و اين بار تصميم گرفتند که در بالکنهاي سالن خانمها را جا دهند و حتي فيلمهايي بدين شکل نمايش دادند اما تعداد کم تماشاگران اين عمل را بيفايده کرد. تا اينکه سرانجام خانبابا معتضدي فکر ايجاد سينماي مختلط را عملي کرد. به ويژه آنکه اوضاع زمانه با روي کار آمدن سلسله پهلوي مهيا بود. وي سالني در ميدان مخبرالدوله اجاره کرد و سينماي پري را افتتاح کرد و بدين ترتيب مردها در يک طرف سالن و زنها در سمت ديگر نشستند. ترفند آخر کارساز شد، گرچه همچنان قشر متديـّن جامعه از تماشاي فيلم استقبال نميکرد، اما سياست دولت رواج فرهنگ غرب بود و به همين دليل تعداد سينماهاي مختلط در تهران و سپس ساير شهرستانها افزايش يافت و از مهمترين و مجللترين آنها سالن سينماي گراند هتل بود که به سعي و کوشش علي وکيلي ايجاد و بهرهبرداري شد.
به دنبال گسترش سينماهاي مختلط اعلانهاي جديدي در سطح شهر پخش شد:
اعلان گراند سينما و ورود خواتين:
چون مؤسّسين گراند سينما براي خدمت به نوع قسمتي از سالن را مخصوص خانمهاي محترمه نمودهاند لذا امشب عموم اهالي را دعوت به تماشاي فيلمهاي جديدالورود و بينظير خود مينمايند و به مناسبت تشريف فرمايي خانمهاي محترم از امشب سر اول و دوم سريال معروف «گلوله مس» را در يک شب نمايش ميدهد تا عموم اهالي از زن و مرد از تماشاي آن بهرهمند شوند. درب ورود خواتين محترمه از گراندسينما و آقايان محترم از گراند هتل است. کارکنان سينما و همچنين اداره جليله نظميه به وسيله مامورين خود از ورود زنهاي بي عفت و جوانهاي هرزه و فاسدالعقيده به محل سينما و از فروش بليط به آنها خودداري خواهد کرد.
اين شيوه همچنان ادامه داشت تا اينکه بعد از واقعه کشف حجاب در 17 دي 1314 زنان در کنار مردان به تماشاي فيلم پرداختند. شايان ذکر است که به طور کلي سينما در اين زمان فقط قشر محدودي را در بر ميگرفت و فقط در تهران و شهرهاي بزرگ رواج دشت. به ويژه آنکه اکثريت زنان بعد از واقعه کشف حجاب حتي از رفت و آمد در مجامع عمومي پرهيز ميکردند تا چه رسد به گذراندن اوقات فراغت خود در کنار مردان.
: نيلوفر کسري
اين هنر در کشور ايران که از ديرباز با هنرهاي نمايشي آشنايي داشت بسيار سريع رشد کرد و با نام «چراغ جادو» مورد بهرهبرداري قرار گرفت و البته اين نيز مانند ديگر پديدههاي نوين از اروپا به ايران آمد. به طوري که از منابع تاريخي بر ميآيد سفر مظفرالدينشاه به فرنگ در سال 1279ش (1318ق) موجب آشنايي با اين وسيله سرگرمي در محل آبهاي گرم معدني کنترکسويل فرانسه گشت و شاه را آنقدر مجذوب کرد که بلافاصله دستور داد ميرزا ابراهيمخان عکاسباشي يک عدد آن را خريده و طرز کار آن را ياد بگيرد، تا اين دستگاه عجيب را که به ظن او بر روي ديوار مياندازند و مردم در آن حرکت ميکنند، به عنوان سوغات براي زنان حرمسراي خود ببرد.
اين دستگاه که در آن زمان سينماتوگراف ناميده ميشد خريداري شد و به دستور مظفرالدين شاه، ميرزا ابراهيمخان صحافباشي از مراسم کارناوال گل که در فرانسه برقرار بود فيلمبرداري کرد. و همين عمل نام او را به عنوان اولين فيلمبردار ايراني در تاريخ ثبت کرد. پس از بازگشت سينماتوگراف بر خلاف دول خارجي که هنري اجتماعي بود و از ابتدا در بين مردم عامي رشد کرده بود، شمع محفل درباريان شد و به عنوان تفريحي اشرافي به خدمت دربار درآمد. خيلي زود فيلمهايي از زندگي زنان حرمسرا، خواجگان، مسافرتهاي شاه، شيرهاي شاه در دوشانتپه و مراسم سينهزني تهيه و در اندروني و خانههاي شاهزادگان به نمايش درآمد و تا آنجا پيش رفت که خود مظفرالدين شاه تصميم به ساختن فيلم گرفت و اولين فيلم فارسي را از زندگي خواجههاي درباري کارگرداني کرد.
چند سال بعد با شروع انقلاب مشروطيت بهرهگيري از هنر سينماتوگراف عمومي شد و مراکزي براي تماشاي عمومي ايجاد شد. در سال 1326ق برابر با 1287ش و 1908م نخستين اعلان مربوط به سينما در جرايد به چاپ رسيد.
«اعلان»:
پردههاي جديد تماشايي سينماتوگراف که عوالم را به طور حرکت و تجسم نشان ميدهد به تازگي وارد شده و در خيابان ناصري در يکي از مغازههاي جناب تاجرباشي نشان داده ميشود. مقدم آقايان محترم از يکساعت بعد از ظهر تا دو ساعت از شب گذشته در کمال احترام پذيرفته ميشود.
البته مدتي قبل از اين تاريخ ميرزا ابراهيمخان صحافباشي در خيابان چراغ گاز سالني افتتاح کرده بود و فيلمهاي کمدي و خبري کوتاه که در نهايت از ده دقيقه تجاوز نميکرد نمايش ميداد. او مردي آزاديخواه بود و در سفرهايي که به اروپا کرده بود با کاربرد مردمي دستگاه سينماتوگراف آشنا شده بود. به ويژه آنکه با شروع انقلاب مشروطيت کشور در تب و تاب افکار انقلابي ميسوخت و او خوب ميدانست که اين صنعت جديد تا چه حد براي ترويج افکار و عقايد آزاديخواهي مؤثر است. نمايش فيلمها اکثراَ در شب انجام ميشد و در سالن ليموناد و ديگر آشاميدنيها به فروش ميرسيد اما عمر اين سالن جديد يک ماه بيشتر نبود (ماه رمضان) چرا که نمايش فيلمهايي چون جنگ ترانسوال آفريقاي جنوبي و فيلمهاي خبري ديگر دولت را بر آن داشت که ابراهيمخان صحافباشي را تبعيد و وسايل و اسباب سالن را مصادره نمايد و ميرزا ابراهيم خان به اجبار راهي بيابانک و جندق و سپس کربلا و هندوستان گرديد. رسيدن او به هندوستان مقارن به توپ بستن مجلس توسط نيروهاي مستبد محمدعليشاه بود. در اين زمان سينما مورد استفاده دو قطب متضاد فکري در کشور قرار گرفت. به طوري که تا قبل از استبداد صغير انقلابيون مشروطه از اين صنعت نوپا (گاه به شکل خصوصي) براي بالا بردن آگاهيهاي جامعه استفاده ميکردند.
از نوشتههاي مهاجرين ايراني که بعد از به توپ بستن مجلس از ايران فرار کردهاند (1908ـ1909م) چنين برميآيد که آنها فيلمهايي در زمينه انقلاب مشروطه و زد و خوردهاي انقلابيون با قواي استبداد، قيام مردم و کشتارهاي فجيع دولتي و بعدها مبارزات ستارخان تهيه کردند و به معرض ديد عمومي ميگذاردند همچنين اقدامات مشابهي از سوي قواي مستبد محمدعليشاهي صورت ميگرفت و دو فيلمساز روس که براي محمدعليشاه کار ميکردند، مأمور فيلمبرداري از صحنهها و اتفاقاتي که ميگذشت و برخوردهاي طرفين درگير شدند حتي از جمله ايل بختياري واقعه فتح تهران تا آخرين لحظه فيلمبرداري کردند و گويا اين فيلمها توسط محمدعلي شاه در هنگام تبعيد به روسيه (ادسا) برده شد و بعدها به طور اتفاقي از ميان رفته است.
البته مقارن اين جريانات اروپاييان که به ايران رفت و آمد داشتند يا از اين طريق عازم هندوستان بودند، صحنههايي از ايران را به طور مستند تهيه و در آرشيوهاي خويش نگهداري ميکردند. به عنوان مثال برادران انگليسي فيلم مستندي ضمن حفر چاه مسجدسليمان و لولهگذاري توسط کارگران بختياري برداشتهاند که هم اکنون در آرشيو ايران موجود است.
همچنين دو آمريکايي به نام کوپر و شودزاک که به منظور سفر به هندوستان از محمره ميگذشتند با اطلاع از کوچ بختياريها، تصميم به فيلمبرداري از آنها ميگيرند به ويژه آنکه در آن سال عده زيادي از بختياريان با هم کوچ ميکردند و فاصله ييلاق و قشلاق را طي ميکردند. اساس اين فيلم بر تلاش بسيار زنان ايلاتي در امر زندگي و نقش اساسي که در ايل ايفا مينمايند بود. اما اين فيلمها فقط در خارج از کشور نمايش داده ميشد و تأثيري در آگاهي دادن به ايرانيان نداشت. پس از فتح تهران و پيروزي مشروطهخواهان سينما به طور جديتري مطرح شد و سالنهايي در سطح شهرهاي بزرگ برپا شد.
عمومي شدن سينما:
اولين قدم براي عمومي شدن سينما در ايران با احداث سالنهاي سينمايي آغاز شد. البته در ابتدا اين سالنها توسط اقليتهاي ديني و افراد غير ايراني ايجاد گرديد. اولين فرد از اين گروه که اقدام به بازگشايي سينما کرد روسيخان بود. وي در سال 1254ق در تهران از پدري انگليسي و مادري روسي متولد شد و نام اصليش ايوانف بود. در آغاز سلطنت مظفرالدين شاه به عنوان يکي از تکنسينهاي عکاسخانه شاهي استخدام شد و در آغاز سلطنت محمدعلي شاه به رياست بخش عکاسي دارالفنون و مقام عکاسباشي دربار دست يافت.
شهرت وي به روسيخان به دليل عکسهاي جالبي بود که از محمدعليشاه و خانوادهاش برداشته بود و بدين سبب از جانب شاه بدين عنوان ملقب شده بود. وي در سال 1285ش پس از آگاهي از تمايل عمومي مردم به سينماتوگراف، يک دستگاه نمايش و پانزده حلقه فيلم600 الي 800 ميليمتري از کمپاني پاته خريداري کرد و مشغول نمايش فيلمهاي کمدي در اندرون شاهي و خانههاي اعيان و اشراف شد. همچنين در مجالس عروسي از جمله عروسي ظلالسلطان در باغشاه به نمايش فيلمهاي کمدي پرداخت. روسيخان بر عکس ابراهيم خان صحافباشي فردي درباري بود و با محمدعلي شاه و لياخوف سردار روس و عامل به توپ بستن مجلس روابط خوبي داشت.
روسيخان در سال 1287ش به دنبال کسب سود و در آمد بيشتر به تأسيس يک سالن سينما در خيابان علاءالدوله (فردوسي فعلي) پرداخت و سالن را با نمايش فيلمي از جنگ روس و ژاپن افتتاح کرد. مدتي بعد سالن بزرگتر در خيابان لالهزار اجاره کرد و آن را با نام «تماشاخانه بومر و روسيخان» بازگشايي کرد. فيلمهايي که او نمايش ميداد اکثراَ روسي بود و يا از روسها حمايت ميکرد. به همين دليل مورد حمايت روسيهاي مستقر در ايران به ويژه لياخوف قرار گرفت و همين حمايت موجب شد که مخالفتهاي ايرانيان با فيلمهاي نمايشي تأثيري در کار او نداشته باشد. با قدرتگيري انقلابيون سالن سينماي روسيخان يکشبه توسط مجاهدين مسلح اشغال شد و فيلمهاي انقلابي به نمايش در ميآمد و شب ديگر توسط قزاقهاي روسي اشغال شد و فيلمهاي مطلوب روسها ديده ميشد.
به زودي اهميت تجاري فروش بليطهاي سالن سينما از ديد ديگر ايرانيان پنهان نماند و به تدريج اشخاص جديدي به اين صنعت نوپا جذب شدند. از جمله اين افراد آقايوف (مشهور به تاجرباشي) بود که در ابتدا در خيابان چراغ گاز در قهوهخانه زرگرآباد به نمايش فيلم ميپرداخت و به دليل استقبال مردم از اين سالن مورد اعتراض روسيخان واقع شد. کار به زد و خورد کشيد اما آقايوف از پا ننشست و سالن کوچکي با بيست صندلي در خيابان ناصرخسرو راه انداخت.
درگيريهاي اين دو عاقبت به زنداني شدن آنها انجاميد اما پس از آزادي روسيخان که از حمايت لياخوف برخوردار بود جواز کسب دريافت و سالن جديدي در دروازه قزوين (بازارچه قوام) به راه انداخت. فعاليت روسيخان در تهران همچنان ادامه داشت تا اين که محمدعليشاه شکست خورد و به روسيه پناهنده شد. روسيخان نيز که تا آن زمان تحت حمايت روسها و شاه روس فعاليت ميکرد به ناچار ايران را ترک کرد. او در سال 1291ش به فرانسه مهاجرت کرد و به خدمت همسر محمدعليشاه در آمد و تا زمان مرگ در کنار خاندان قاجار بود.
تنها کسي که توانست سينما را به معني امروزي در ايران همگاني کند شخصي ارمني بود به نام «آرداشس باتماگرايان» (معروف به اردشيرخان ارمني) که در سال 1291ش در خيابان علاءالدوله سالن باز کرد و با پخش سريالهاي تارزان محبوبيتي همگاني يافت. از اقدامات مهم او، تفهيم فيلمهاي خارجي به ايرانيان بود، چه در آن زمان آشنايي با زبان خارجي متداول نبود و اردشير خان با آوردن يک مترجم که به بيان صحنههاي فيلم و ترجمه جملههاي زيرنويس ميپرداخت و آوردن گروهي نوازنده که به نواختن موسيقي متناسب با صحنههاي فيلم مينواختند قدمي مؤثر در مردمي شدن سينما برداشت.
از جمله اقدامات ديگر او ايجاد بوفه در سالن سينما بود که بر جذابيت سالن سينما و استفاده از آن به عنوان يک تفريح شادي بخش خانوادگي افزود.
در تير 1294 اردشيرخان سالن «مدرن سينما» و در سال 1296 سالن «خورشيد» را افتتاح کرد اما بعدها به دليل اختلاف و درگيري با نظميه تعطيل شد.
از اين زمان به بعد تا پايان عصر قاجار سينما تحول عظيمي کرد و تنها به عنوان وسيله سرگرمي عده قليلي مورد استفاده قرار گرفت و از سويي ديگر ضعف امکانات حمل و نقل در واردات فيلم موجب تکرار فيلمهاي نمايش داده ميشد. بنابراين سينما بازارش داغتر از پيش نشد و دوران رکود را طي کرد به طوري که چند سينماي تهران فقط به نمايش يک سانس در روز اکتفا ميکردند.
افتتاح سالنهاي ويژه بانوان
رکود سالنهاي سينماهاي تهران سينماداران را بر آن داشت تا با دست زدن به اقدامات گوناگون شمار تماشاگران خود را افزايش دهند. از جمله اين اقدامات علاوه بر استخدام مترجمان و توضيح دهندگان شوخ و بذلهگو و استخدام گروه نوازنده، دادن بستني و ليموناد مجاني در سالن سينماها بود. گاه سينماداران حتي در فروش بليط نيز تغييراتي ميدادند به طوري که سينماي زرتشتيان يک نسخه روزنامه اطلاعات را به جاي بليط قبول ميکرد و يا در سينماي ديگر بعد از خريد يک بليط، بليط دوم نصف قيمت داده ميشد. اما همچنان سالن سينماها خالي بود. تا اينکه در سالهاي حکومت قاجار عدهاي از جوانان تحصيلکرده تازه از اروپا برگشته تصميم گرفتند سالنهاي مخصوص بانوان تأسيس کنند تا از اين طريق بر شمار فروش بليطهاي خود بيفزايند. آنان اعتقاد داشتند مادامي که نيمي از جامعه به سينما راه نيابد، به شمار تماشاگران اضافه نخواهد شد از جمله اين افراد کلنل علينقيخان وزيري بود که به همراهي خانبابا معتضدي اقدام به تأسيس سالن سينما براي بانوان کرد. خانبابا متعضدي درباره اين اقدام ميگويد:
در آن روزها هنوز بانوان به سالن سينما راه نداشتند، لذا من فيلمهايي را که خود تهيه کرده و يا از خارج آورده بودم در مجالس فاميلي براي بانوان نيز نمايش ميدادم ولي بعد با يکي از صاحبان سينما مذاکره کردم و به اتفاق سينمايي مختص بانوان درست کرديم. کلنل علينقي وزيري پيشنهاد کرد تا سالن نمايش او را که واقع در لالهزار بود به اين کار اختصاص دهيم و به اين ترتيب سينما صنعتي تأسيس شد که فقط فيلم براي خانمها نمايش ميداد و بعد از تأسيس اين سينما بود که ورود خانمها به سينماي ديگر هم رواج پيدا کرد.
اين سينما پس از مدتي به دليل بروز حريق و آتشسوزي که به دليل اتصال سيم برق به وجود آمده بود، تعطيل گشت. صبح روز بعد اعلاناتي براي توضيح واقعه در روزنامه ناهيد ش 2، 10/7/1307 به چاپ رسيد و در آن ذکر شد:
اما راجع به حريق سينماي صنعتي خوشبختانه اضطراب و نگراني مورد پيدا نکرد. بدين معني که توجه مخصوص رئيس محترم نظميه و مراقبت و جديت و فداکاري ماموران نظميه و بلديه و نظاميان با فقدان هرگونه وسايل لازمه نه تنها خيلي زود آتش خاموش و به نقاط ديگر سرايت نکرد بلکه جز دو سه نفري که به دست و صورتشان جراحت مختصري وارد شده بود، تلفاتي به وقوع نپيوست و مقدار زيادي هم از لباس و زيورآلات خانمها که از فرط وحشت به داخله عمارت سينما انداخته و فرار کرده بودند از طرف مامورين نظميه جمعآوري و به صاحبانشان مسترد گرديد. خلاصه از وقوع اين حادثه بياندازه متأثر و متاسف با آقاي وزيري اظهار همدردي مينمايم در اين حادثه فجيع وقتي انسان منظره رقتخيز فرار و چهره مضطرب و ترسناک خواتين محترم و اطفال معصوم را به خاطر ميآورد بي اختيار به اين نکته متذکر ميشود که چه عيب داشت اگر شوهران و برادران و اقرباي آنها نيز در آن موقع با آنها همراه بودند و با قوت قلب که مخصوص جنس مرد است از وحشتزدگي آنها جلوگيري و آنان را به اثبات و خونسردي و مقاومت با خطر توصيه و در استخلاص آنها کمک مينمودند.
بدين ترتيب امکان ايجاد سينماهاي مختلط در اذهان سينماگران به وجود آمد. و چندي بعد علي وکيلي که مدتي بود به نمايش فيلم در سالن گراند هتل به طور منظم هر هفته (دوشنبه و جمعه) ميپرداخت به دليل نپذيرفتن اذهان جامعه بار ديگر به ايجاد سينماي مخصوص بانوان دست زد، او سالن مدرسه زرتشتيان (در خيابان نادري) را اجاره و سينمايي در آن تأسيس کرد تا بانوان را به سينما جلب کند و بدين منظور آگهيهايي در نشريات چاپ کرد و حتي گفت کساني که نسخهاي از اين روزنامه را ارائه دهند ميتوانند بدون خريد بليط فيلم را تماشا کنند اما با اين ترفندها طرفي نبست و سالنهاي سينما همچنان خالي ماند.
بدون وجود تماشاگران زن، سينماداران نمي توانستند به فکر سودهاي کلان باشند لذا بار ديگر دست به اقدامات جديدي زدند و اين بار تصميم گرفتند که در بالکنهاي سالن خانمها را جا دهند و حتي فيلمهايي بدين شکل نمايش دادند اما تعداد کم تماشاگران اين عمل را بيفايده کرد. تا اينکه سرانجام خانبابا معتضدي فکر ايجاد سينماي مختلط را عملي کرد. به ويژه آنکه اوضاع زمانه با روي کار آمدن سلسله پهلوي مهيا بود. وي سالني در ميدان مخبرالدوله اجاره کرد و سينماي پري را افتتاح کرد و بدين ترتيب مردها در يک طرف سالن و زنها در سمت ديگر نشستند. ترفند آخر کارساز شد، گرچه همچنان قشر متديـّن جامعه از تماشاي فيلم استقبال نميکرد، اما سياست دولت رواج فرهنگ غرب بود و به همين دليل تعداد سينماهاي مختلط در تهران و سپس ساير شهرستانها افزايش يافت و از مهمترين و مجللترين آنها سالن سينماي گراند هتل بود که به سعي و کوشش علي وکيلي ايجاد و بهرهبرداري شد.
به دنبال گسترش سينماهاي مختلط اعلانهاي جديدي در سطح شهر پخش شد:
اعلان گراند سينما و ورود خواتين:
چون مؤسّسين گراند سينما براي خدمت به نوع قسمتي از سالن را مخصوص خانمهاي محترمه نمودهاند لذا امشب عموم اهالي را دعوت به تماشاي فيلمهاي جديدالورود و بينظير خود مينمايند و به مناسبت تشريف فرمايي خانمهاي محترم از امشب سر اول و دوم سريال معروف «گلوله مس» را در يک شب نمايش ميدهد تا عموم اهالي از زن و مرد از تماشاي آن بهرهمند شوند. درب ورود خواتين محترمه از گراندسينما و آقايان محترم از گراند هتل است. کارکنان سينما و همچنين اداره جليله نظميه به وسيله مامورين خود از ورود زنهاي بي عفت و جوانهاي هرزه و فاسدالعقيده به محل سينما و از فروش بليط به آنها خودداري خواهد کرد.
اين شيوه همچنان ادامه داشت تا اينکه بعد از واقعه کشف حجاب در 17 دي 1314 زنان در کنار مردان به تماشاي فيلم پرداختند. شايان ذکر است که به طور کلي سينما در اين زمان فقط قشر محدودي را در بر ميگرفت و فقط در تهران و شهرهاي بزرگ رواج دشت. به ويژه آنکه اکثريت زنان بعد از واقعه کشف حجاب حتي از رفت و آمد در مجامع عمومي پرهيز ميکردند تا چه رسد به گذراندن اوقات فراغت خود در کنار مردان.
: نيلوفر کسري
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر