شاید بسیاری نمی دانند که مدیر، سرآشپز و مالک رستوران بزرگ "هانی" یک بانو به نام "خانم فاطمه طریقت منفرد" است.
هر چند که آتش برای خیلیها پایان دهنده دوره مهمی از زندگی بوده است و چه بسیار کسانی که به خاطر آتشخاکستر نشین آتشی شدهاند،
اما در مرد خانم فاطمه طریقت همه چیز متفاوت بوده است!
برای خانم طریقت همه چیز از یک آتشسوزی شروع شد،
دقیقن 32 سال پیش، کارخانه چمدانسازی "حاج اکبر کبریتچی" سوخت و اعتبار خاندان بر باد رفت،
همین شد که خانم خانه به فکر شغل آبا و اجدادی افتاد و تصمیم گرفت به کمک همسرش بیاید.
او با وجود تمام مخالفتها آستینها را بالا زد و سراغ سیخ کباب و دیگ برنج رفت.
فاطمه طریقت منفرد، دخترطریقت بزرگ موفق شد رستورانی را راه بیندازد.
رستورانی که دقیقن یک روز قبل از تولد آخرین فرزندش افتتاح شد و نام هانی پسر سوم خانواده را بر خود گرفت نامی که حالا برای خود "برند" بزرگی محسوب میشود.
رستورانداری شغل آبا و اجدادی خانواده پدری خانم فاطمه طریقت منفرد بوده است.
تقریبن تمام مردان خانواده او به این حرفه اشتغال داشتهاند.
پدرش نیز رستوران طریقت را در سال 1317 راهاندازی کرد اما افتتاح هانی به دست خانم طریقت در اسفند 1359 یک گام بزرگ بود.
خانواده طریقت، خانواده بزرگ و مذهبی بود که کار کردن زنان در آن عیب بزرگی محسوب میشد و دختران حق نداشتند بیشتر از مقطع ابتدایی تحصیل کنند.
آنها باید آماده میشدند تا همسری خوب و مادری مهربان باشند. فاطمه نیز همین گونه و براساس سنت قدیمی خانواده بزرگ شد و برخلاف میل باطنی به اجبار پدر ازدواج کرد که این وصلت با وجود 5 فرزند (4پسر و یک دختر) در بیستمین سال به جدایی کشید و فاطمه به تنهایی بار رستورانداری را به دوش کشید.
خانم طریقت منفرد عزمش را جزم کرد تا کیفیت غذاهای هانی همیشه بالاتر از رستورانهای مشابه باشد.
وی راز موقیتش را از زیر کار در نرفتن می داد و می گوید:
شاید خیلی وقتها پیش آمده که کارم را به خانواده ترجیح دادهام که درست هم نبوده؛
اما خب کاری که من انجام میدهم مسئولیت سنگینی دارد و حتا فکر میکنم کمتر از کار یک پزشک نیست،
چون یک اشتباه ممکن است حوادثی را به وجود بیاورد که جبرانش خیلی سخت باشد.
امابا وجود تمام این سختیها و خستگیها، وقتی که مردم میآیند و به خاطر کیفیت کار تشکر میکنند خستگی از تنم بیرون میرود.
خانم طریقت که به شدت عاشق کارش است میگوید:
میتوانستم بیخیال همه چیز شوم، ولی وجدان کاری و تعهد مانع شده است.
این بانوی ایرانی در مورد مردانه بودن این شغل این طور اظهار نظر می کند:
میدانم که این تصور برای خیلیها وجود دارد که رستورانداری یک شغل مردانه است، اما به عنوان یکی از معدود زنان رستوراندار ایرانی، منش و شخصیت رفتاری افراد را مهمترین عامل در انتخابشان برای کار میدانم.
در آشپزخانه هانی خودم سرآشپز و رئیس هستم وتمام آشپزهای مشغول به کار تحت تعلیم خودم بودهاند.
خانم طریقت معتقد است که کار، عار نیست و باید این تفکر که هر کس لیسانس دارد می بایست پشت میز بنشیند تغییر کند.
وی در پاسخ به این سوال که آیا سریال «آشپزباشی» از روی زندگی شما ساخته شد یا نه می گوید:
موقع پخش سریال «آشپزباشی» این شایعه به وجود آمده بود که این سریال داستان زندگی ما بوده در حالی که اصلن اینطور نیست.
من از ساختن این سریال اطلاع چندانی نداشتم،
فقط یکی، دو بار آمدند و رقم قابل توجهی پیشنهاد دادند که اگر پرداخت کنید اسم شما و رستوران را روی کار میگذاریم و این در جامعه پیچید که این سریال از روی زندگی ما ساخته شده.
خود من یکی، دوبار بیشتر سریال را ندیدم و اصلن داستان زندگی ما نبود.
در زندگی واقعی من آشپز هستم نه پدر بچهها، بیشتر تلاشها و نوآوریها از من بود.
این را هم بگویم که اصلن نفهمیدم آخر سریال چطور شد.
آن دوباری هم که سریال را دیدم فقط داد و فریاد و جروبحث بود و نتوانستم نتیجهای بگیرم.
ما زن و شوهر بودیم که این کار را کردیم و اگر هم وسط راه از هم جدا شدیم به خاطر رستوران نبود، این یک ازدواجی بود که از روز اول اشتباه بود،
داستان سریال آشپزباشی کاملا برعکس داستان زندگی ماست!
این شغل خاندان طریقت بوده و بعد از ورشکستگی همسرم من تصمیم به باز کردن رستوران گرفتم و همیشه من سرآشپز بوده ام و آشپزی را نیز از مادرم یاد گرفتم.
اقتباس از گزارش : 24onlinenews.ir
هر چند که آتش برای خیلیها پایان دهنده دوره مهمی از زندگی بوده است و چه بسیار کسانی که به خاطر آتشخاکستر نشین آتشی شدهاند،
اما در مرد خانم فاطمه طریقت همه چیز متفاوت بوده است!
برای خانم طریقت همه چیز از یک آتشسوزی شروع شد،
دقیقن 32 سال پیش، کارخانه چمدانسازی "حاج اکبر کبریتچی" سوخت و اعتبار خاندان بر باد رفت،
همین شد که خانم خانه به فکر شغل آبا و اجدادی افتاد و تصمیم گرفت به کمک همسرش بیاید.
او با وجود تمام مخالفتها آستینها را بالا زد و سراغ سیخ کباب و دیگ برنج رفت.
فاطمه طریقت منفرد، دخترطریقت بزرگ موفق شد رستورانی را راه بیندازد.
رستورانی که دقیقن یک روز قبل از تولد آخرین فرزندش افتتاح شد و نام هانی پسر سوم خانواده را بر خود گرفت نامی که حالا برای خود "برند" بزرگی محسوب میشود.
رستورانداری شغل آبا و اجدادی خانواده پدری خانم فاطمه طریقت منفرد بوده است.
تقریبن تمام مردان خانواده او به این حرفه اشتغال داشتهاند.
پدرش نیز رستوران طریقت را در سال 1317 راهاندازی کرد اما افتتاح هانی به دست خانم طریقت در اسفند 1359 یک گام بزرگ بود.
خانواده طریقت، خانواده بزرگ و مذهبی بود که کار کردن زنان در آن عیب بزرگی محسوب میشد و دختران حق نداشتند بیشتر از مقطع ابتدایی تحصیل کنند.
آنها باید آماده میشدند تا همسری خوب و مادری مهربان باشند. فاطمه نیز همین گونه و براساس سنت قدیمی خانواده بزرگ شد و برخلاف میل باطنی به اجبار پدر ازدواج کرد که این وصلت با وجود 5 فرزند (4پسر و یک دختر) در بیستمین سال به جدایی کشید و فاطمه به تنهایی بار رستورانداری را به دوش کشید.
خانم طریقت منفرد عزمش را جزم کرد تا کیفیت غذاهای هانی همیشه بالاتر از رستورانهای مشابه باشد.
وی راز موقیتش را از زیر کار در نرفتن می داد و می گوید:
شاید خیلی وقتها پیش آمده که کارم را به خانواده ترجیح دادهام که درست هم نبوده؛
اما خب کاری که من انجام میدهم مسئولیت سنگینی دارد و حتا فکر میکنم کمتر از کار یک پزشک نیست،
چون یک اشتباه ممکن است حوادثی را به وجود بیاورد که جبرانش خیلی سخت باشد.
امابا وجود تمام این سختیها و خستگیها، وقتی که مردم میآیند و به خاطر کیفیت کار تشکر میکنند خستگی از تنم بیرون میرود.
خانم طریقت که به شدت عاشق کارش است میگوید:
میتوانستم بیخیال همه چیز شوم، ولی وجدان کاری و تعهد مانع شده است.
این بانوی ایرانی در مورد مردانه بودن این شغل این طور اظهار نظر می کند:
میدانم که این تصور برای خیلیها وجود دارد که رستورانداری یک شغل مردانه است، اما به عنوان یکی از معدود زنان رستوراندار ایرانی، منش و شخصیت رفتاری افراد را مهمترین عامل در انتخابشان برای کار میدانم.
در آشپزخانه هانی خودم سرآشپز و رئیس هستم وتمام آشپزهای مشغول به کار تحت تعلیم خودم بودهاند.
خانم طریقت معتقد است که کار، عار نیست و باید این تفکر که هر کس لیسانس دارد می بایست پشت میز بنشیند تغییر کند.
وی در پاسخ به این سوال که آیا سریال «آشپزباشی» از روی زندگی شما ساخته شد یا نه می گوید:
موقع پخش سریال «آشپزباشی» این شایعه به وجود آمده بود که این سریال داستان زندگی ما بوده در حالی که اصلن اینطور نیست.
من از ساختن این سریال اطلاع چندانی نداشتم،
فقط یکی، دو بار آمدند و رقم قابل توجهی پیشنهاد دادند که اگر پرداخت کنید اسم شما و رستوران را روی کار میگذاریم و این در جامعه پیچید که این سریال از روی زندگی ما ساخته شده.
خود من یکی، دوبار بیشتر سریال را ندیدم و اصلن داستان زندگی ما نبود.
در زندگی واقعی من آشپز هستم نه پدر بچهها، بیشتر تلاشها و نوآوریها از من بود.
این را هم بگویم که اصلن نفهمیدم آخر سریال چطور شد.
آن دوباری هم که سریال را دیدم فقط داد و فریاد و جروبحث بود و نتوانستم نتیجهای بگیرم.
ما زن و شوهر بودیم که این کار را کردیم و اگر هم وسط راه از هم جدا شدیم به خاطر رستوران نبود، این یک ازدواجی بود که از روز اول اشتباه بود،
داستان سریال آشپزباشی کاملا برعکس داستان زندگی ماست!
این شغل خاندان طریقت بوده و بعد از ورشکستگی همسرم من تصمیم به باز کردن رستوران گرفتم و همیشه من سرآشپز بوده ام و آشپزی را نیز از مادرم یاد گرفتم.
اقتباس از گزارش : 24onlinenews.ir
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر