۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۰, یکشنبه

شرح کوتاهی از اوضاع ایران در واپسین سالهای شاهنشاهی ساسانیان :



در واپسین سالهای شاهنشاهی ساسانی، اوضاع کشور بسیار آشفته گردید.
بعد از پادشاهی انوشیروان، هرمزد بر تخت نشست و بعد از او خسرو پرویز که این دوره‌ها به نام دوره‌های شکوه و جلال ایرانیان نام گرفته‌ است.
ولی بعد از آنها در مدت کمتر از ۶ سال در حدود ۶ پادشاه بر تخت نشستند و اوضاع کشور رو به هرج و مرج می‌رفت.
در سال ۱۲ هجری یزدگرد سوم در یک کودتا نظامی توسط افسری به نام رستم فرخزاد بر تخت نشست.
یزدگرد جوانی میهن پرست ولی بی تجربه بود که برای پادشاهی لیاقت کافی نداشت.
سلطنت او هیچ تاثیری در مرتب کردن اوضاع اجتماعی آن زمان نداشت و ایران به مرز فروپاشی و یا شاید بتوان گفت دور جدیدی از شاهنشاهی که افسران پارتی برای آن مبارزه می‌کردند قرار داشت. زیرا افسران پارتی در داخل با ارتش یزدگرد مقابله می‌کردند تا در یک کودتای نظامی به سلسله ساسانیان خاتمه دهند و سلسله جدیدی از پارتیان را روی کار بیاورند.
برخی از خانواده های اشکانی متحد ساسانیان، در زمان شروع حمله اعراب با رهبران عرب در ارتباط بوده اند و رهبران عرب هم در مکاتبات خود گفته اند که تنها خواهان عبور از ایران برای رسیدن به ماوراءالنهر در آسیای میانه و دستیابی به راه های بازرگانی هستند و به هیچ وجه مدعی حکومت و تاج و تخت ایران نیستند.
گویاو برخی از رهبران نظامی ایران مانند "رستم فرخ هرمز" هم در جریان این مکاتبات بوده اند.
در حقیقت میتوان گفت کهبخش مهمی از موفقیت اعراب در حمله به ایران، نتیجه مصالحه افسران اشکانی با اعراب بوده است.

اقتباس از منابع گوناگون

هیچ نظری موجود نیست: