ویزیتور و فروشنده یک کارخانه تولید جارو برقی، درِ یک خونه ای رو میزنه.
خانمِ خونه در رو باز میکنه.
اما قبل از اینکه حرفی بینشون رد و بدل بشه ،
فروشنده میپره توی خونه و بلافاصله یک کیسه کود گاوی رو روی فرش وسط سالن خالی میکنه و میگه :
اگر من قادر به جمع کردن و تمیز کردنِ همه اینها با این جاروبرقی قدرتمند نباشم،
حاضرم که تمامِ این کود ها رو خودم بخورم!
در این موقع خانوم خونه با خونسردی میگه :
خب، بگو ببینم، سُــسِ سفید بیشتر دوست داری یا سس قرمز؟
فروشنده میپرسه : برای چی؟
خانوم میگه : آخه از صبح تا حالا برقِ خونه مون قطعه و گفتن که تا فردا هم درست نمیشه!
خانمِ خونه در رو باز میکنه.
اما قبل از اینکه حرفی بینشون رد و بدل بشه ،
فروشنده میپره توی خونه و بلافاصله یک کیسه کود گاوی رو روی فرش وسط سالن خالی میکنه و میگه :
اگر من قادر به جمع کردن و تمیز کردنِ همه اینها با این جاروبرقی قدرتمند نباشم،
حاضرم که تمامِ این کود ها رو خودم بخورم!
در این موقع خانوم خونه با خونسردی میگه :
خب، بگو ببینم، سُــسِ سفید بیشتر دوست داری یا سس قرمز؟
فروشنده میپرسه : برای چی؟
خانوم میگه : آخه از صبح تا حالا برقِ خونه مون قطعه و گفتن که تا فردا هم درست نمیشه!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر