۱۳۸۷ شهریور ۳۱, یکشنبه

نوشته های جالب در پشت بعضی از کامیونها در ایران !



بسیاری از رانندگان کامیون در ایران، در پشت وسیله نقلیه خودعبارات یا اشعاری مینویسند که بعضی از آنها بسیار جالب توجهند.
تعدادی از آنها را در اینجا میخوانید :

دنبالم نیا اسیر میشی
من ميروم.............. ......... ....تو هم بيا!
زيبا رويان بي وفايند

داداش مرگ من يواش

در قمار زندگي عاقبت ما باختيم
بسکه تکخال محبت بر زمين انداختيم

در ببانها اگر صد سال سرگردان شوم
به از انكه در وطن محتاج نامردان شوم

خوشگلي بانمکی يک رخ زيبا داری
بي جهت نيست که در کنج دلم جا داری

تو که بي وفا نبودی پدر سگ!

عشق تو مرا چو سوزنی زرين كرد
هركس که مرا ديد تورا نفرين كرد

خواهي که جهان در کف اقبال تو باشد
خواهان کسي باش که خواهان تو باشد

سر بشکند
دست بشکند
پا بشکند
دل نشکند

بيادگار نوشتم خطي به دلتنگي
به روزگار نديدم رفيق يكرنگي

به تو ديگر نتوان کرد سلام
به تو ديگر نتوان بست اميد
به تو ديگر نتوان انديشيد
که تو ديگر گل ناز همه ای

يا ضامن آهو
امان ازاين هياهو

در اين درگه که گه گه کًه کُه و کُه کًه شود ناگه
مشو غره به امروزت که از فردا نه ای آگه

اي صوفي برو لقمه خود گاز بزن
کم پشت سر خلق خدا ساز بزن

بر در و ديوار قلبم نوشتم ورود ممنوع
عشق آمد و گفت من بیسوادم

احتیاط كن، التماس نکن!

حسنی به مكتب نميرفت باباش گذاشتش كمك شوفری

بيمه دعای مادر

کسانيکه بد را پسنديده اند
ندانم ز خوبی چه بد ديده اند؟

" از پی شبهای بی فردا دويدن "

گذشته تلخ
آينده نامعلوم

ولک قطار نديدی؟

الهي هر کی بخیله ، چشاش بابا قوری بشه
كچل بشه ، قوزی بشه ، خمارو وا فوری بشه

بالای در باك يک مينی بوس نوشته بود: بخور به حساب من!

عفت از ناموس مردم كن اگر با غيرتي
تا كنند عفت از ناموس تو با غيرتان

بوق نزنيد راننده خواب است

اي كه از كوچه معشوقه ما مي گذری
بر حذر باش كه ما هم از كوچه معشوقه تو میگذريم

دست علي به همرات

دلم دادم بری باهاش حال كنی
نكه بری جيگركی بازكنی !!

بر دريچه قلبم نوشتم ورود عشق ممنوع
اما عشق دنده عقب وارد شد !

هلاكتم چلو كباب!

در دست علم دارم
زرين قلم دارم
نزديک تو نيستم
از دور سلام دارم

هیچ نظری موجود نیست: