۱۳۸۹ خرداد ۹, یکشنبه

ادبيات پشت کاميونی !


لاستيك قلبمو با ميخ نگات پنچر نكن
*
بوق نزن ژيان
ميخورمت
*
بر در ديوار قلبم نوشتم ورود ممنوع
عشق آمد و گفت: بی سوادم
*
قربان وجودت که وجودم زوجودت بوجود آمده مادر
*
شتاب مكن، مقصد خاك است
*
راديات عشق من ازبهر تو، آمد به جوش
گر نداری باورم بنگر به روی آمپرم
*
تو هم قشنگی
*
کاش جاده زندگی هم دنده عقب داشت
*
سر پايينی برنده
سر بالايی شرمنده
*
كاش ميشد سرنوشت را از سر نوشت
*
تند رفتن که نشد مردی
چشم انتظارم كه برگردی
*
يا اقدس
يا هيچكس
*
زندگی! نگه دار پياده ميشم
*
ای ماشين با مرام، نشو نامرد با ما
*
محبت از درخت آموز، که سايه از سر هيزم شکن هم برنميدارد
*
درياي غم ساحل ندارد
*
قربون دل غريب پرستت
*
از عشق تو ليلی ........... رفتم زير تريلی
*
دنبالم نيا اسير می شی
*
همه از مرگ مي ترسند من از رفيق نامرد
*

دختری از امت عیسی، گرفتارش شدم

یا محمد همتی کن تا مسلمانش کنم
*

در بیابانها اگر صدسال سرگردان شوی

به که اندر خانه ات محتاج نامردان شوی

عاقبت در رفتن از مدرسه

هیچ نظری موجود نیست: