۱۳۸۷ آذر ۲۳, شنبه

حکمت سقراط ، ازمایش 3 صافی !


در يونان باستان ، سقراط تاكيد فراواني بر خردورزي داشت.
روزی شخصی نزد اين فيلسوف بزرگ آمد و به او گفت :
مي داني به تازگي راجع به دوستت چه شنيده ام ؟
سقراط پاسخ داد : صبر كن ، قبل از اينكه آن را برايم نقل كني مي خواهم ازمونی از توبکنم ،
و ان ازمایش (3 صافي) است !
ان شخص حیرت زده پرسید : ازمایش (3 صافي) ؟
سقراط پاسخ داد: بلي ، قبل از اينكه هر چيزي را راجع به ديگران تعريف كنيم بهتر است زماني را براي غربال كردن آن صرف نماييم
و اين همان آزموني است كه من (3 صافي) مي نامم.
اولين صافي ، مربوط به حقيقت است . آيا بررسي كرده اي كه آنچه مي خواهي بگويي حقيقي است ؟
ان شخص پاسخ داد : نه. من فقط شنيده ام كه راجع به آن صحبت مي كردند ...
سقراط گفت : بسيار خوب ، پس نمي داني كه حقيقت دارد يا نه ؟
حال برويم سراغ صافي دوم كه مربوط به خوبي است
آنچه كه راجع به دوستم مي خواهي به من بگويي ، چيز خوبي است؟
ان شخص جواب داد : نه بر عكس ، چیز بدی است !
سقراط ادامه داد: پس مي خواهي چيزهاي بدي را راجع به او برايم تعريف كني ،
و تو حتي مطمئن نيستي كه آنها واقعيت دارند.
شايد بتواني در اين آزمون اخرموفق شوي ، زيرا صافي ديگري باقي مانده كه مربوط به لزوم انجام اين كار است.
آيا لازم است آنچه را كه دوستم احتمالاً انجام داده به من بگويي؟
ان شخص گفت : نه. واقعاً نه !
سپس سقراط اينطور نتيجه گيري كرد : پس اگر آنچه را كه مي خواهي بگويي نه واقعيت دارد، نه خوب است
و نه لازم و ضروريست ، برای چه ميخواهي آنرا برايم نقل كني؟

هیچ نظری موجود نیست: