چندی پیش، "غضنفر" برای انجام کاری به یکی از شهرستانها رفت،
چون در اون شهر با کسی صمیمیت نداشت که بره خونش مهمون بشه، مجبور شد برای اولین بار بره به یک هتل!
هنگامی که داشت ورقه مخصوص هتل رو پر میکرد،
چشمش به تابلوی کناردر رستوران هتل افتاد که نوشته بود :
"از ساعت7 صبح الی 12 صبحانه…
از ساعت 12 الی 5 بعد از ظهر، ناهار،
و از ساعت 5 بعد از ظهر الی 11 شب شام سرو می شود…"
بلافاصله ورقه رو پاره کرد و ساکش رو برداشت که از هتل خارج بشه !
مدیر هتل با تعجب ازش پرسید :
قربان، چرا منصرف شدید، مگر اشکالی پیش اومده !؟
"غضنفر" با عصبانیت پاسخ داد :
معلومه، با این بر نامه ای که برای سرو غذا هاتون گذاشتین،
من باید از ساعت 7 صبح تا 11 شب یک سره توی رستوران باشم،
اونوقت کی وقت میکنم که برم بیرون و به کارام برسم !؟
چون در اون شهر با کسی صمیمیت نداشت که بره خونش مهمون بشه، مجبور شد برای اولین بار بره به یک هتل!
هنگامی که داشت ورقه مخصوص هتل رو پر میکرد،
چشمش به تابلوی کناردر رستوران هتل افتاد که نوشته بود :
"از ساعت7 صبح الی 12 صبحانه…
از ساعت 12 الی 5 بعد از ظهر، ناهار،
و از ساعت 5 بعد از ظهر الی 11 شب شام سرو می شود…"
بلافاصله ورقه رو پاره کرد و ساکش رو برداشت که از هتل خارج بشه !
مدیر هتل با تعجب ازش پرسید :
قربان، چرا منصرف شدید، مگر اشکالی پیش اومده !؟
"غضنفر" با عصبانیت پاسخ داد :
معلومه، با این بر نامه ای که برای سرو غذا هاتون گذاشتین،
من باید از ساعت 7 صبح تا 11 شب یک سره توی رستوران باشم،
اونوقت کی وقت میکنم که برم بیرون و به کارام برسم !؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر