ظاهرن بيشينهي جشنهاي ايرانيان، چه آنهايي كه اينك مرسوماند و چه آنهايي كه فراموش شدهاند ، ريشه در آيين زرتشت دارند؛
هر چند كه برخي نيز با آيينهاي بينالنهريني درآميختهاند (مانند جشن نوروز).
آيين زرتشت ديني است عميقن گيتيگرا كه شادخواري و شادكامي را امري ستوده و اهورايي ميداند و از هر آن چه تن آدمي را به رنج و زيان وا ميدارد، پرهيز دارد؛
چرا كه در باورداشتهاي اين آيين، شادي و سرور از آن اورمزد است و رنج و اندوه از آن اهريمن.
برخلاف غالب اديان جهان كه رستگاري و سعادت آدمي را در جهان يا بُعدي ديگر (بهشت يا نيروانا) ميجويند و حواله ميكنند و زمين و حيات مادي را محل گذار و گناه و فنا ميدانند و به روي گرداني و اعراض از مواهب گيتي و مادي توصيه ميكنند و فرمان ميدهند،
دين زرتشت رستگاري و سعادت انسان را در همين زمين مأنوس مژده ميدهد و از اين رو، به آباداني و زيبايي و بهسازي آن سفارش ميكند و برخورداري از مواهب گيتي (ثروت، لذت، شادي) را عين حق و صواب ميداند.
در ايران باستان، علاوه بر جشنهاي سالانهاي مانند نوروز و گاهنبار، در هر ماه نيز به نام يكي از ايزدان زرتشتي، جشني برگزار ميشد و در واقع ميتوان گفت كه ايرانيان همواره و به هر مناسبتي، به جشن و پايكوبي مشغول بودند.
گفته ميشود كه فرمانروایان ايران در زمان جشنهاي بزرگي چون نوروز و مهرگان، بار عام ميدادهاند و به دادخواهيهاي مردم رسيدگي ميكردند.
مردم نيز عموم جشنها را با شادخواري و خوشگذراني و نغمه خواني برگزار ميكردند و به آشتيجويي و ياري تهيدستان ميشتافتند.
بر اين اساس، ميتوان باور داشت كه ايران در زمان رواج دين زرتشتي، سرزميني سرار شاد و پرنشاط بوده است.
«ابوريحان بيروني» دانشمند نامدار ايراني (440-362 ق) در كتاب پارسي خود «التفهيم لاوائل صناعت التنجيم» گزارشي بسيار رسا و شيوا و حاوي نكاتي بينظير و ارزشمند از جشنهاي ايرانيان عرضه داشته است. وي مينويسد :
«نوروز چيست؟
- نخستين روز است از فروردين ماه و از اين جهت، روز نو نام كردهاند؛ زيرا كه پيشاني سال نو است و آن چه از پس اوست از اين پنج روز [= پنج روز اول فروردين] همه جشنهاست.
و ششم فروردين ماه را «نوروز بزرگ» دارند؛ زيرا كه خسروان بدان پنج روز حقهاي حشم و گروهان و بزرگان بگزاردندي و حاجتها روا كردني، آن گاه بدين روز ششم خلوت كردندي خاصگان را. و اعتقاد پارسيان اندر نوروز نخستين آن است كه اول روزي است از زمانه و بدو، فلك آغازيد گشتن.
تيرگان چيست؟
- سيزدهم روز است از تيرماه. و ناماش تير است هم نام ماه خويش، و همچنين است به هر ماهي آن روز كه همناماش باشد،
او را جشن دارند.
و بدين تيرگان گفتند كه «آرش» تير انداخت از بهر صلح منوچهر كه با افراسياب تركي كرده است بر تير پرتابي از مملكت…
مهرگان چيست؟
- شانزدهم روز است از مهرماه و ناماش مهر. و اندر اين روز «افريدون» ظفر يافت بر «بيوراسپ» جادو، آن كه معروف است به ضحاك. و به كوه دماوند بازداشت و روزها كه سپس [= پس از] مهرگان است، همه جشناند بر كردار (= مانند) آن چه از پس نوروز بود.
و ششم آن مهرگان بزرگ بود و «رام» روز نام است و بدين دانندش.
پروردگان چيست؟
- پنج روز پسين اندر آبان ماه [است] و سبب نام كردن آن چنان است كه گبركان [= زرتشتيان] اندرين پنج روز خورش و شراب نهادند روانهاي مردگان را. و همي گويند كه جان مرده بيايد و از آن غذا گيرد. و چون از پس آبان ماه پنج روز افزوني بوده است، آنك [= اينك] «اندرگاه» خوانند. گروهي از ايشان پنداشتند كه اين روز «پروردگان» است و خلاف به ميان آمد و اندر كيش ايشان مهم چيزي بود.
پس هر دو پنج [روز] را به كار بردند از جهت احتياط را. و بيست و ششم روزِ آبان ماه، فروردگان [= پروردگان] كردند و آخرشان، آخر دزديده. و جمله فروردگان ده روز گشت. (3)
برنشستن كوسه [= سوار شدن مرد بدون موي صورت] چيست؟
- آذر ماه به روزگار خسروان، اولِ بهار بوده است (4). و نخستين روز از وي - از بهر فال - مردي بيامدي كوسه، برنشسته بر خري و به دست كلاغي گرفته و به بادبيزن خويشتن باد هميزدي و زمستان را وداع هميكردي و از مردمان بدان چيزي يافتي. و به زمانهي ما به شيراز هميكردهاند و ضريبت [= خراج] پِذرفته از عامل، تا هر چه ستاند از بامداد تا نيمروز به ضريبت دهد و تا نماز ديگر [= نماز عصر] از بهر خويشتن را بستاند (5) و اگر از پسِ نماز ديگر بيابندش، سيلي خورد از هر كسي.
بهمنجه چيست؟
- بهمن روز است از بهمن ماه [= دومين روز ماه]. و بدين روز، بهمن [= برف] سپيد به شير خالص پاك خورند و گويند كه حفظ [= حافظه] فزايد مردم را و فرامشتي [= فراموشي] ببرد. و اما به خراسان مهماني كنند بر ديگي كه اندر او از هر دانهي خوردني كنند [= بريزند] و گوشت هر حيواني و مرغي كه حلالاند و آن چه اندر آن وقت بدان بقعت [= ناحيه] يافته شود از تره و نبات.
سده چيست؟
- آبان روز است از بهمن ماه و آن دهم روز بود. و اندر شباش كه ميان روز دهم است و ميان روز يازدهم، آتش زنند به گوز [= درخت گردو] و بادام و گرد بر گرد آن شراب خورند و لهو و شادي كنند. و نيز گروهي از آن بگذرند بسوزانيدن جانوران. اما [وجه تسميهي سده] چنان است كه از او [= روز سده] تا نوروز، پنجاه روز است و پنجاه شب. و نيز گفتند كه اندرين روز از فرزندان پدر نخستين [= گيومرث]، صد تن تمام شدند (6).
گهنبار چيست؟
- روزگار سال، پارها كرده است زرادشت و گفته است كه به هر پارهاي [از سال]، ايزد تعالي گونهاي [از مخلوقات] را آفريده است؛ چون آسمان و زمين و آب و گياه و جانور و مردم، تا عالم به سالي تمام آفريده شد. و به اول هر يكي از اين پارهها، پنج روز است، نامشان «گهنبار» (Gahanbar)».
اقتباس از بخشی از مطلب : prana.persianblog.ir
هر چند كه برخي نيز با آيينهاي بينالنهريني درآميختهاند (مانند جشن نوروز).
آيين زرتشت ديني است عميقن گيتيگرا كه شادخواري و شادكامي را امري ستوده و اهورايي ميداند و از هر آن چه تن آدمي را به رنج و زيان وا ميدارد، پرهيز دارد؛
چرا كه در باورداشتهاي اين آيين، شادي و سرور از آن اورمزد است و رنج و اندوه از آن اهريمن.
برخلاف غالب اديان جهان كه رستگاري و سعادت آدمي را در جهان يا بُعدي ديگر (بهشت يا نيروانا) ميجويند و حواله ميكنند و زمين و حيات مادي را محل گذار و گناه و فنا ميدانند و به روي گرداني و اعراض از مواهب گيتي و مادي توصيه ميكنند و فرمان ميدهند،
دين زرتشت رستگاري و سعادت انسان را در همين زمين مأنوس مژده ميدهد و از اين رو، به آباداني و زيبايي و بهسازي آن سفارش ميكند و برخورداري از مواهب گيتي (ثروت، لذت، شادي) را عين حق و صواب ميداند.
در ايران باستان، علاوه بر جشنهاي سالانهاي مانند نوروز و گاهنبار، در هر ماه نيز به نام يكي از ايزدان زرتشتي، جشني برگزار ميشد و در واقع ميتوان گفت كه ايرانيان همواره و به هر مناسبتي، به جشن و پايكوبي مشغول بودند.
گفته ميشود كه فرمانروایان ايران در زمان جشنهاي بزرگي چون نوروز و مهرگان، بار عام ميدادهاند و به دادخواهيهاي مردم رسيدگي ميكردند.
مردم نيز عموم جشنها را با شادخواري و خوشگذراني و نغمه خواني برگزار ميكردند و به آشتيجويي و ياري تهيدستان ميشتافتند.
بر اين اساس، ميتوان باور داشت كه ايران در زمان رواج دين زرتشتي، سرزميني سرار شاد و پرنشاط بوده است.
«ابوريحان بيروني» دانشمند نامدار ايراني (440-362 ق) در كتاب پارسي خود «التفهيم لاوائل صناعت التنجيم» گزارشي بسيار رسا و شيوا و حاوي نكاتي بينظير و ارزشمند از جشنهاي ايرانيان عرضه داشته است. وي مينويسد :
«نوروز چيست؟
- نخستين روز است از فروردين ماه و از اين جهت، روز نو نام كردهاند؛ زيرا كه پيشاني سال نو است و آن چه از پس اوست از اين پنج روز [= پنج روز اول فروردين] همه جشنهاست.
و ششم فروردين ماه را «نوروز بزرگ» دارند؛ زيرا كه خسروان بدان پنج روز حقهاي حشم و گروهان و بزرگان بگزاردندي و حاجتها روا كردني، آن گاه بدين روز ششم خلوت كردندي خاصگان را. و اعتقاد پارسيان اندر نوروز نخستين آن است كه اول روزي است از زمانه و بدو، فلك آغازيد گشتن.
تيرگان چيست؟
- سيزدهم روز است از تيرماه. و ناماش تير است هم نام ماه خويش، و همچنين است به هر ماهي آن روز كه همناماش باشد،
او را جشن دارند.
و بدين تيرگان گفتند كه «آرش» تير انداخت از بهر صلح منوچهر كه با افراسياب تركي كرده است بر تير پرتابي از مملكت…
مهرگان چيست؟
- شانزدهم روز است از مهرماه و ناماش مهر. و اندر اين روز «افريدون» ظفر يافت بر «بيوراسپ» جادو، آن كه معروف است به ضحاك. و به كوه دماوند بازداشت و روزها كه سپس [= پس از] مهرگان است، همه جشناند بر كردار (= مانند) آن چه از پس نوروز بود.
و ششم آن مهرگان بزرگ بود و «رام» روز نام است و بدين دانندش.
پروردگان چيست؟
- پنج روز پسين اندر آبان ماه [است] و سبب نام كردن آن چنان است كه گبركان [= زرتشتيان] اندرين پنج روز خورش و شراب نهادند روانهاي مردگان را. و همي گويند كه جان مرده بيايد و از آن غذا گيرد. و چون از پس آبان ماه پنج روز افزوني بوده است، آنك [= اينك] «اندرگاه» خوانند. گروهي از ايشان پنداشتند كه اين روز «پروردگان» است و خلاف به ميان آمد و اندر كيش ايشان مهم چيزي بود.
پس هر دو پنج [روز] را به كار بردند از جهت احتياط را. و بيست و ششم روزِ آبان ماه، فروردگان [= پروردگان] كردند و آخرشان، آخر دزديده. و جمله فروردگان ده روز گشت. (3)
برنشستن كوسه [= سوار شدن مرد بدون موي صورت] چيست؟
- آذر ماه به روزگار خسروان، اولِ بهار بوده است (4). و نخستين روز از وي - از بهر فال - مردي بيامدي كوسه، برنشسته بر خري و به دست كلاغي گرفته و به بادبيزن خويشتن باد هميزدي و زمستان را وداع هميكردي و از مردمان بدان چيزي يافتي. و به زمانهي ما به شيراز هميكردهاند و ضريبت [= خراج] پِذرفته از عامل، تا هر چه ستاند از بامداد تا نيمروز به ضريبت دهد و تا نماز ديگر [= نماز عصر] از بهر خويشتن را بستاند (5) و اگر از پسِ نماز ديگر بيابندش، سيلي خورد از هر كسي.
بهمنجه چيست؟
- بهمن روز است از بهمن ماه [= دومين روز ماه]. و بدين روز، بهمن [= برف] سپيد به شير خالص پاك خورند و گويند كه حفظ [= حافظه] فزايد مردم را و فرامشتي [= فراموشي] ببرد. و اما به خراسان مهماني كنند بر ديگي كه اندر او از هر دانهي خوردني كنند [= بريزند] و گوشت هر حيواني و مرغي كه حلالاند و آن چه اندر آن وقت بدان بقعت [= ناحيه] يافته شود از تره و نبات.
سده چيست؟
- آبان روز است از بهمن ماه و آن دهم روز بود. و اندر شباش كه ميان روز دهم است و ميان روز يازدهم، آتش زنند به گوز [= درخت گردو] و بادام و گرد بر گرد آن شراب خورند و لهو و شادي كنند. و نيز گروهي از آن بگذرند بسوزانيدن جانوران. اما [وجه تسميهي سده] چنان است كه از او [= روز سده] تا نوروز، پنجاه روز است و پنجاه شب. و نيز گفتند كه اندرين روز از فرزندان پدر نخستين [= گيومرث]، صد تن تمام شدند (6).
گهنبار چيست؟
- روزگار سال، پارها كرده است زرادشت و گفته است كه به هر پارهاي [از سال]، ايزد تعالي گونهاي [از مخلوقات] را آفريده است؛ چون آسمان و زمين و آب و گياه و جانور و مردم، تا عالم به سالي تمام آفريده شد. و به اول هر يكي از اين پارهها، پنج روز است، نامشان «گهنبار» (Gahanbar)».
اقتباس از بخشی از مطلب : prana.persianblog.ir
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر