۱۳۹۱ خرداد ۲۲, دوشنبه

لالایی آرامش بخش

زن و شوهر سالخورده ای با هم زندگی می کردند.
شوهر همیشه از خروپف های همسرش شکایت داشت،
اما زن هرگز زیر بار نمی رفت و گله های شوهرش را به حساب بهانه گیری های او می گذاشت.
این بگو مگو ها برای مدت های طولانی همچنان ادامه داشت.
تا اینکه مرد تحملش پایان یافت و ناچار برای اینکه ثابت کند زنش در خواب خروپف می کند و آسایش او را مختل کرده است، ضبط صوتی را آماده کرد و شبی آن را در کنار همسرش گذاشت تا همه سر و صدای خرناس های گوشخراش همسرش را ضبط کند و به همسرش موضوع را ثابت کند.
صبح که مرد از خواب بیدار شد، شادمان از اینکه سند معتبری برای اثبات خروپف های شبانه همسرش دارد به سراغ او رفت تا صدایش کند و نوار ظبط صوت را برایش پخش کند.
اما هر قدر همسرش را صدا زد، پاسخی نشنید.
غافل از اینکه همسرش به خواب ابدی فرو رفته است !
از آن شب به بعد، هنگامی که مرد به بستر میرود، پخش صوت را روشن میکند و به آن گوش فرا میدهد تا بتواند بخوابد و در حقیقت خروپف های ضبط شده همسرش، لالایی آرامش بخش شبهای تنهایی او شده است !

بیا تا قدر یک دیگر بدانیم
که تا ناگه ز یک دیگر نمانیم
چو مومن آینه مومن یقین شد
چرا با آینه ما روگرانیم
کریمان جان فدای دوست کردند
سگی بگذار ما هم مردمانیم
غرض‌ها تیره دارد دوستی را
غرض‌ها را چرا از دل نرانیم
گهی خوشدل شوی از من که میرم
چرا مرده پرست و خصم جانیم
چو بعد از مرگ خواهی آشتی کرد
همه عمر از غمت در امتحانیم
کنون پندار مردم، آشتی کن
که در تسلیم ما چون مردگانیم
چو بر گورم بخواهی بوسه دادن
رخم را بوسه ده کاکنون همانیم
خمش کن مرده وار ای دل ازیرا
به هستی متهم ما زین زبانیم

عالیجناب مولوی : دیوان شمس (غزلیات)

هیچ نظری موجود نیست: