مرگ در انتظار همه ماست و راه فراری از آن، هرگز وجود ندارد. ما، پدربزرگها و مادربزرگها، عمهها و عموها، والدین، دوستان، معلمان و همسایههایمان را از دست میدهیم و با هر از دست دادنی، بخشی از ما میمیرد...
مرگ برای کسانی که فوت کردهاند، دیگر یک معما نیست و زندهها تنها کسانی هستند که در تلاش برای فهم معنای آن هستند.
مرگ برای کسانی که فوت کردهاند، دیگر یک معما نیست و زندهها تنها کسانی هستند که در تلاش برای فهم معنای آن هستند.
انسانهای اولیه در 60 هزار سال پیش هنگام دفن مردگان، مراسم خاصی تدارک میدیدند و در بسیاری از فرهنگهای اولیه، اعتقاد بر این بود که افراد پس از مرگ، به زندگی ادامه داده و همان نیازهایی که موقع زنده بودن داشتهاند را پس از مرگ هم دارند و بنابراین همراه مردگان خود، غذا، ظروف، اسلحه و جواهرات را هم دفن میکردند.
امروزه هم نگرش ما نسبت به مرگ، با توسعه تکنولوژی پزشکی، تغییری نکرده است. بعضی افراد با کمک علوم پزشکی و یا سایر علوم، هر کاری میکنند تا پیر شدن را به تاخیر انداخته و یا با مرگ مقابله کنند، گروهی دیگر به مرگ بهعنوان یک فرآیند طبیعی بیولوژیکی نگریسته و سعی میکنند تا خود را با مرگ وفق دهند و با وقار و اعتماد به نفس آن را بپذیرند و نه اینکه از آن رنج ببرند. اما چگونه میتوان درد و رنج مرگ خود و عزیزان را کم کرد؟
برخورد با مرگ :
محققان، پنج مرحله از واکنشهایی که افراد در قبال مرگ از خود بروز میدهند را اینگونه توضیح میدهند:
1) انکار> (من؟ نه!)
برخورد با مرگ :
محققان، پنج مرحله از واکنشهایی که افراد در قبال مرگ از خود بروز میدهند را اینگونه توضیح میدهند:
1) انکار> (من؟ نه!)
در ابتدا، اینکه مرگ در حال وقوع است، اغلب بهوسیله بیماری که رو به مرگ است، پس زده میشود! این انکار و تکذیب بر شوک اولیه، غلبه یافته و اجازه میدهد تا فرد شروع به جمعآوری منابع خود کند بنابراین این انکار، در این مرحله، پس از مدتی مکانیزم دفاعی خوبی است که میتواند نگرانکننده شود اگر اقوام و دوستان فرد محتضر، آن را مورد تایید قرار دهند.
2) خشم > (چرا من؟)
در دومین مرحله، فرد در حال فوت در ارتباط با مرگ قریبالوقوع شروع به احساس خشم و آزردگی کرده و این عصبانیت و خشم ممکن است نسبت به خدا، یا اقوام و خانواده و مراقبتکنندگان از فرد باشد که در این خصوص کاری از دست آنها برنمیآید اما سعی دارند تا هرگونه ابراز خشم را کنترل کرده و به بیمار کمک کنند تا وارد مرحله بعد شود.
3) چانهزنی >(باشه من، اما...)
2) خشم > (چرا من؟)
در دومین مرحله، فرد در حال فوت در ارتباط با مرگ قریبالوقوع شروع به احساس خشم و آزردگی کرده و این عصبانیت و خشم ممکن است نسبت به خدا، یا اقوام و خانواده و مراقبتکنندگان از فرد باشد که در این خصوص کاری از دست آنها برنمیآید اما سعی دارند تا هرگونه ابراز خشم را کنترل کرده و به بیمار کمک کنند تا وارد مرحله بعد شود.
3) چانهزنی >(باشه من، اما...)
بیمار در این مرحله ممکن است سعی به چانهزنی آن هم با خدا کند تا راهی برای تغییر سرنوشت یا حداقل، تعویق مرگ پیدا کند. بیمار ممکن است در قبال بهبود، قول دهد که کار خوبی انجام دهد یا از اعضای فامیل بیشتر دلجویی و مراقبت کند.
4) افسردگی > (آره، سراغ من اومده)
بیمار در چهارمین مرحله به تدریج، شرایط کامل خود را تشخیص داده و این کار با افسوس خوردن در مورد از دست دادن سلامت است و سپس به غم از دست دادن دوستان، اعضای خانواده و یا زندگی تبدیل میشود. شاید این زمان، سختترین اوقات باشد. فرد رو به مرگ نباید در این دوره، تنها باشد و از طرفی هم نباید به او دلخوشی کاذب داد زیرا ناراحتی در این مرحله امری اجتنابناپذیر است و باید با آن کنار آمد.
5) پذیرش > (بله، من! من حاضرم)
فرد در آخرین مرحله، واقعیت مرگ را پذیرفته است: این نه ترسناک است و نه دردناک و نه غمناک است و نه مسرتبخش، بلکه غیرقابل اجتناب است. کسی که منتظر پایان زندگی است ممکن است بخواهد تا افراد اندکی را ملاقات کند و یا خود را از سایرین جدا کرده یا شاید هم فقط برای حمایت، به یک نفر پناه ببرد.
راه شما برای مقابله اینکه فرد چگونه با مرگ مواجه میشود، به نوع مقابله او با سایر استرسهای عمده زندگیاش بستگی دارد. کسانی که در سازش با سایر بحرانهای زندگی دچار اشکال بودهاند قاعدتاً مشکلات بیشتری در سازش با مرگ نیز خواهند داشت پس سعی کنید روش درستی برای مقابله با مشکلاتتان بیابید.
منبع: salamatiran.com
منبع: salamatiran.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر