هنگامی که خداوند مشغول خلق کردن زن بود، چند روزی میگذشت.فرشته ای ظاهر شد و عرض کرد: چرا این همه وقت صرف این یکی میفرمایید؟خداوند پاسخ داد: دستور کار او را دیدهای؟ او باید کاملا" قابل شستشو باشد، اما پلاستیکی نباشد. باید دویست قطعه متحرک داشته باشد، که همگی قابل جایگزینی باشند.باید بتواند با خوردن قهوه تلخ بدون شکر و غذای شب مانده کار کند.باید دامنی داشته باشد که همزمان دو بچه را در خودش جا دهد و وقتی از جایش بلند شد ناپدید شود.بوسه ای داشته باشد که بتواند همه دردها را، از زانوی خراشیده گرفته تا قلب شکسته، درمان کند.و شش جفت دست داشته باشد.. . . فرشته از شنیدن این همه مبهوت شد.گفت: شش جفت دست؟ امکان ندارد!!خداوند پاسخ داد: فقط دستها نیستند. مادرها باید سه جفت چشم هم داشته باشند.به این ترتیب، این میشود یک الگوی متعارف برای آنها.. . .خداوند سری تکان داد و فرمود: بله.یک جفت برای وقتی که از بچه هایش میپرسد که چه کار میکنید، از پشت در بسته هم بتواند ببیندشان.یک جفت باید پشت سرش داشته باشد که آنچه را لازم است بفهمد!!و جفت سوم همین جا روی صورتش است که وقتی به بچه خطاکارش نگاه کند، بتواند بدون کلام به او بگوید او را میفهمد و دوستش دارد.. . . فرشته سعی کرد جلوی خدا را بگیرد.این همه کار برای یک روز خیلی زیاد است. باشد فردا تمامش بفرمایید.خداوند فرمود: نمیشود!!چیزی نمانده تا کار خلق این مخلوقی را که این همه به من نزدیک است، تمام کنم.از این پس میتواند هنگام بیماری، خودش را درمان کند، یک خانواده را با یک قرص نان سیر کند و یک بچه پنج ساله را وادار کند دوش بگیرد.. . . فرشته نزدیک شد و به زن دست زد . . . امّا ای خداوند، او را خیلی نرم آفریدی.بله نرم است، امّا او را سخت هم آفریده ام . . . تصوّرش را هم نمیتوانی بکنی که تا چه حد میتواند تحمل کند و زحمت بکشد.. . .فرشته پرسید: فکر هم میتواند بکند؟خداوند پاسخ داد: نه تنها فکر میکند، بلکه قوه استدلال و مذاکره هم دارد.. . .آنگاه فرشته متوجه چیزی شد و به گونه زن دست زد.ای وای، مثل اینکه این نمونه نشتی دارد. به شما گفتم که در این یکی، زیادی مواد مصرف کرده اید.خداوند مخالفت کرد: آن که نشتی نیست، اشک است.فرشته پرسید: اشک دیگر چیست؟خداوند گفت: اشک وسیله ای است برای ابراز شادی، اندوه، درد، نا امیدی، تنهایی، سوگ و غرورش.. . .فرشته متاثر شد. شما نابغه اید ای خداوند، شما فکر همه چیز را کردهاید، چون زن ها واقعاً حیرت انگیزند.زنها قدرتی دارند که مردان را متحیر میکنند!همواره بچه ها را به دندان میکشند.سختی ها را بهتر تحمل میکنند.بار زندگی را به دوش میکشند،ولی شادی، عشق و لذت به فضای خانه میپراکنند.وقتی میخواهند جیغ بزنند، با لبخند میزنند.وقتی میخواهند گریه کنند، آواز میخوانند.وقتی خوشحالند گریه میکنند.و وقتی عصبانی اند میخندند.برای آنچه باور دارند میجنگند.در مقابل بی عدالتی میایستند. وقتی مطمئنند راه حلّ دیگری وجود دارد، نه نمیپذیرند.بدون کفش نو سر میکنند، که بچه هایشان کفش نو داشته باشند.برای همراهی یک دوست مضطرب، با او به دکتر میروند.بدون قید و شرط دوست میدارند.وقتی بچه هایشان به موفقیتی دست پیدا میکنند گریه میکنند و و قتی دوستانشان پاداش میگیرند، میخندند.در مرگ یک دوست، دل شان میشکند.با از دست دادن یکی از اعضای خانواده اندوهگین میشوند،با اینحال وقتی میبینند همه از پا افتاده اند، قوی، پابرجا میمانند.آنها میرانند، میپرند، راه میروند، میدوند که نشانتان بدهند چه قدر برایشان مهم هستید.. . .قلب زن است که جهان را به چرخش در میآورد.زنها در هر اندازه و رنگ و شکلی موجودند، میدانند که بغل کردن و بوسیدن میتواند هر دل شکسته ای را التیام بخشد.کار زنها بیش از بچه به دنیا آوردن است، آنها شادی و امید به ارمغان میآورند. آنها شفقت و فکر نو میبخشند.زنها چیزهای زیادی برای گفتن و برای بخشیدن دارند.. . . خداوند گفت: این مخلوق عظیم فقط یک عیب دارد. فرشته پرسید: چه عیبی؟ ... خداوند گفت: قدر خودش را نمیداند!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر