چند روز پیش از گوشه و کنارخبر رسید که گویا سهمیه بندی بنزین به ماهانه ۶۰ لیتر کاهش پیدا کرده و یا خواهد کرد.
فکر میکنم اگر "خواجه حافظ شیرازی" امروز زنده بود، حتمن او هم با مشکل بنزین روبرو میشد و شاید بجای غزل معروف و زیبایش : "دل میرود زدستم، صاحبدلان خدا را // دردا که راز پنهان، خواهد شد آشکارا"، میفرمود :
بنزین رود ز دستم، صاحب دلان خدا را
بنزین دهیم اینک، پنهان نه آشکارا
در این شب سیاهم، گم گشته کارت بنزین
یا رب چه سان توان رفت، تا بیت خاله سارا
در جایگاه بنزین، گالن به دست زین پس
بنزین کنم گدایی، تاوان این خطا را
ای مردمان که باشد، سهمیه تان فراوان
بهر خدا نمایید، با همچو من مدارا
در نیمه راه و بیراه، ای بر اتول سواران
با یک دو لیتر بنزین، یاری کنید ما را
بنزین انیس ما بود ، یار شفیق ما بود
دیگر به خواب ببینیم، دیدار آشنا را
رندی ز عمه پرسید، بنزین کجاست آزاد؟
گفتا به رند، عمه اش، در بلخ یا بخارا
دیدم به خواب خوش دوش، یک هاتفی که میگفت
از روی پند و اندرز، درویش بینوا را
بنزین صدتومن را، مفروش کم ز پانصد
کاین کیمیای هستی، قارون کند گدا را
بنزین لیتری پانصد، هر کو شنید گفتا
اینک سزای آن کو، کفران کند خدا را
در این زمانه دیگر، ماشین ثمر ندارد
ماشین کنون برابر، با خار و سنگ خارا
جانا دگر نمانده، بنزین به باک (چهره)!
ای یار مانده در راه، معذور دار ما را
اقتباس از چهره : (تخلص، میرزا افشین) / afkarnews.ir
فکر میکنم اگر "خواجه حافظ شیرازی" امروز زنده بود، حتمن او هم با مشکل بنزین روبرو میشد و شاید بجای غزل معروف و زیبایش : "دل میرود زدستم، صاحبدلان خدا را // دردا که راز پنهان، خواهد شد آشکارا"، میفرمود :
بنزین رود ز دستم، صاحب دلان خدا را
بنزین دهیم اینک، پنهان نه آشکارا
در این شب سیاهم، گم گشته کارت بنزین
یا رب چه سان توان رفت، تا بیت خاله سارا
در جایگاه بنزین، گالن به دست زین پس
بنزین کنم گدایی، تاوان این خطا را
ای مردمان که باشد، سهمیه تان فراوان
بهر خدا نمایید، با همچو من مدارا
در نیمه راه و بیراه، ای بر اتول سواران
با یک دو لیتر بنزین، یاری کنید ما را
بنزین انیس ما بود ، یار شفیق ما بود
دیگر به خواب ببینیم، دیدار آشنا را
رندی ز عمه پرسید، بنزین کجاست آزاد؟
گفتا به رند، عمه اش، در بلخ یا بخارا
دیدم به خواب خوش دوش، یک هاتفی که میگفت
از روی پند و اندرز، درویش بینوا را
بنزین صدتومن را، مفروش کم ز پانصد
کاین کیمیای هستی، قارون کند گدا را
بنزین لیتری پانصد، هر کو شنید گفتا
اینک سزای آن کو، کفران کند خدا را
در این زمانه دیگر، ماشین ثمر ندارد
ماشین کنون برابر، با خار و سنگ خارا
جانا دگر نمانده، بنزین به باک (چهره)!
ای یار مانده در راه، معذور دار ما را
اقتباس از چهره : (تخلص، میرزا افشین) / afkarnews.ir
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر